bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۱۶۶۰۴

میوه فروشی که عکسش جهانی شد!

تاریخ انتشار: ۱۰:۴۲ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۶
«يه پاييز زرد و زمستون سرد و يه زندون تنگ و يك زخم قشنگ و دم جمعه عصر و غريبي حصر و...» آهنگ پيشواز تلفن ميرزاآقا قطع مي‌شود و گوشي را برمي‌دارد. مي‌گويد فارسي صحبت كردن برايش سخت است اما همه تلاشش را مي‌كند تا جواب سوال‌ها را به فارسي بگويد.
 
به گزارش اعتماد، حالا ديگر همه او را مي‌شناسند. روزي كه رييس‌جمهور در اردبيل ديدار مردمي گذاشته بود ميرزا آقا در صف اول عكس روحاني را در دست گرفته بود و با چشم‌هاي گريان حرف‌هايش را گوش مي‌كرد. در كليپ‌هايي كه بعد از ديدارش با او منتشر شد علت حمايتش از روحاني را از بين رفتن تحريم‌ها اعلام كرد. اينكه روحاني توانسته پول ايراني‌ها را از بانك‌هاي خارجي بهشان برگرداند. اسم كاملش ميرزا موسي طالب قشلاق است و ٥٣ سال سن دارد.
 
ميرزا آقا از روزهاي زندگي‌اش گفت كه غمگين مي‌گذرد اما اميد به بهبود دارد.

چه شد كه آن روز براي ديدار آقاي روحاني به ورزشگاه رفتي؟
من آقاي روحاني را خيلي دوست دارم، آقاي هاشمي خدارحمت كند را هم همينطور. چندين سال پيش روزي هم كه آقاي خاتمي آمده بودند توي ورزشگاه اردبيل خيلي دوست داشتم بروم و ببينمش اما دير رسيدم و رفته بود.
 
به خاطر همين وقتي شنيدم آقاي روحاني براي سخنراني به ورزشگاه آمده بودند دويدم تا او را ببينم. آن روز صبح از ميدان بار با چرخ ٢٠٠ كيلو سيب‌زميني و پياز را به ميدان مادر برده بودم براي فروش. اما همين كه شنيدم آقاي روحاني دارد به باشگاه تختي مي‌آيد همه را كنار خيابان رها كردم و تا باشگاه دويدم.

‌چقدر عملكرد آقاي روحاني را در دولت دنبال مي‌كردي؟
چند روز قبل از اينكه آقاي روحاني به اردبيل بيايد من عكس‌هايش را گرفته بودم و روي چرخ دستي كنار سيب زميني‌ها و پيازهايي كه به مردم مي‌فروختم نشان مي‌دادم و مي‌گفتم كه به او راي بدهند. هر كسي از من سيب زميني و پياز مي‌خريد را قسم مي‌دادم كه تو را به خدا به روحاني راي بدهيد.

گويا قرار است به زودي آقاي روحاني را ببيني. به او چه مي‌گويي؟
من پسر جوانم را ١٧ ماه است كه نديده‌ام او تهران كار مي‌كند. امشب (ديشب) ساعت ٨ حركت مي‌كنم تا بيايم تهران و با هم فردا صبح زود به صدا و سيما برويم و مصاحبه كنيم. بعد هم براي‌مان قرار گذاشته‌اند كه رييس‌‌جمهور را ببينيم. مي‌خواهم به آقاي روحاني بگويم كه براي پسرم كاري دست و پا كند.

چطوري متوجه شدي عكست در كانال‌ها منتشر شده و تو را مي‌شناسند؟
آن روز طبق معمول صبح زود سيب زميني و پيازهايم را از ميدان اصلي خريده بودم و داشتم روي چرخ جابه‌جاي‌شان مي‌كردم. كارمند جواني كه در بانك همان نزديكي كار مي‌كرد گوشي‌اش را نشانم داد و گفت كه عكسم را در موبايل‌ها انداخته‌اند.

وضعيت زندگي‌ات الان چطور است؟
من يك دختر دارم كه ازدواج كرده و بچه‌دار هم شده. يك پسر هم دارم. پسرم هم با ٢٧ سال سن سال‌هاست كه به تهران رفته و آنجا كار مي‌كند. من از همان روزهاي جواني در ميدان مادر اردبيل با وانت كار مي‌كردم. تا همين چند سال پيش روي وانت ميوه مي‌فروختم تا اينكه يك روز شهرداري آمد سر بساطم و همه‌چيز را به هم مي‌ريخت. البته كار هميشگي شان بود. ديگر پولي نداشتم تا به ميدان بروم و خريد كنم. خريد هم مي‌كردم اجازه نمي‌دادند كنار خيابان ميوه بفروشم، ورشكسته شده بودم. يك وام چهار ميليوني با ٢٠ درصد سود گرفتم تا زندگي‌ام را ادامه بدهم.
 
براي اين وام هر ماه صدو شش هزار تومان پرداخت مي‌كردم. زندگي‌ام روي روال افتاده بود تا اينكه چند ماه پيش يكي از چرخ‌دستي‌هايم را گرفتند و تكه تكه كردند و پشت كشتارگاه انداختند. يكي از چرخ هايم را هنوز دارم و با آن كار مي‌كنم. از وقتي كه دخترم ازدواج كرده و به خانه بخت رفته من زير بار قرض‌هايش هستم. با درآمد روزي ٢٠ تا ٣٠ هزارتومان كه نمي‌شود يك زندگي را با آن همه قرض اداره كرد. اما باز هم خدا راشكر.

بيمه درماني هم داري؟
من جانباز ١٥درصد هستم و از طرف بنياد جانبازان بيمه درماني شده‌ام. اما بيمه شغلي ندارم.

ميرزا آقا دلش نازك است. هر از گاهي ميان مصاحبه ناگهان بغض مي‌كند و اشك مي‌ريزد. از دلتنگي پسرش، از قرض‌هايي كه براي جهيزيه دخترش بايد بدهد، از روزهاي خوبي كه قرار است در آينده بيايد. ميرزا آقا غمگين است اما اميدوار...
bato-adv
شهروند
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۱
پس عکسش کو
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۸ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۱
برای کمک به این مرد آزاده یه شماره حساب بدین
ابوالفضل
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۰ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۱
غیرتت رو بنازم مرد !
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۳۰ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۱
من جانباز ١٥درصد هستم و از طرف بنياد جانبازان بيمه درماني شده‌ام. اما بيمه شغلي ندارم.

ميرزا آقا دلش نازك است. هر از گاهي ميان مصاحبه ناگهان بغض مي‌كند و اشك مي‌ريزد. از دلتنگي پسرش، از قرض‌هايي كه براي جهيزيه دخترش بايد بدهد، از روزهاي خوبي كه قرار است در آينده بيايد. ميرزا آقا غمگين است اما اميدوار... میرزا آقا شرایط همه ما کم و بیش مثل شماست خار در چشم و استخوان در گلو مثل شما به آقای روحانی رای دادیم تا حداقل شمع امید را روشن نگه داریم تا حداقل فرزندانمان در آینده در شرایط بهتری زندگی کنند من که روز قیامت سر پل صراط یقه همه اون هایی رو که با ماجراجویی و ندانم کاری هاشون مسبب وضعیت فعلی هستند و باعث و بانی شرمندگی مردم جلوی زن و بچشون هستن رو میگیرم و حلال نخواهم کرد
تو
Iran, Islamic Republic of
۰۳:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۲/۱۹
علی اون هایی که مسبب ای اوضاع واحوال هستند هیچ اهمیتی به خار در چشم و استخوان در گلوی. امثال من وتو نمیدن .
میخوای روز قیامت یقه سر پل صراط بگیری
بچه میترسونی...؟
کیمیا
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۴۴ - ۱۳۹۶/۰۳/۰۱
فکرکردی روحانی برات کاری میکنه روحانی بنی صدردومه چه ساده لوحین شما مردم
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۶
مجله فرارو