bato-adv
کد خبر: ۱۰۵۰۵۰

مطهری: اگر اصولگرایی این است من نیستم

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۴ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۰


22 بهمن ساعت 2بعدازظهر. «تلويزيون ملي» كاملا در محاصره معترضان قرار گرفته. نيروهاي انقلابي «راديو تهران» را در اختيار مي‌گيرند. 

فردي كه پشت ميكروفون قرار گرفته صدايش را صاف كه نه، همچنان خش‌خشي حفظ مي‌كند و پر هيجان مي‌گويد: «توجه بفرماييد، توجه بفرماييد. اينجا تهران صداي راستين ملت ايران، صداي انقلاب است.» بقيه قضايا را هم كه همه مي‌دانيد. حالا 33 سال پس از آن روز و درست دو روز پس از برگزاري راهپيمايي سالگرد انقلاب روبه‌روي كسي مي‌نشينم كه به نوعي همين جمله‌ها را براي من تكرار مي‌كند. 

راهش را از هم جناحي‌هايش جدا كرده و دست به كاري زده كه روي تابلويش نوشته شده: «صداي ملت.» خودش را اصولگرا مي‌نامد؛ يعني تا قبل از سال 1388 اصولگرا هم بود. اما كيست كه مواضع اين روزهاي او را با همين تعريف‌هاي موجود چندان اصولگرايانه بداند. بزرگان اصولگرا كه نامش را در فهرست انتخاباتي‌شان ثبت نكردند. كوچك‌تر‌ها هم كه گویا بدجور جايشان را تنگ كرده، هر چه زور داشتند زدند تا نام او در فهرست رسمي اصولگرايان جايي نداشته باشد. مردماني كه چون اصولگرايان نمي‌انديشند و زندگي نمي‌كنند هم که پيگير خبرهايش هستند و حرف‌هايش برايشان دست‌كم هيجان دارد. 

ميانه گفت‌وگو سكوت مي‌كند و براي چند لحظه‌اي ياد مرحوم پدرش مي‌افتد. مي‌گويد ‌اي كاش آنقدر زود راهي ديار باقي نمي‌شد. من هم حرفي نمي‌زنم تا «درنگ پسر و پدر» را نشكسته باشم. خوش به حالش، دلش كه مي‌گيرد يا وقتي ياد پدرش مي‌افتد چند قدمي بيشتر تا نمادي مهم براي مرور خاطره‌های كودكي و نوجواني‌اش فاصله ندارد؛ حسينيه ارشاد. «فرزند خيابان شريعتي» روزگار در دو قدمي حسينيه ارشادي مي‌گذراند كه هنوز طنين صداي پدرش در آن به گوش می‌رسد. زندگي درست بيخ گوش حسينيه ارشاد هم كه براي خودش ملزوماتي دارد؛ ديدن خيلي از اتفاق‌ها و شنيدن خيلي از صدا‌ها. «علي مطهري»، علي مطهري است؛ همين.

فكر مي‌كرديد روزي ردصلاحيت شويد، آن هم به دليل عدم التزام و اعتقاد به اسلام؟
خير! فكر نمي‌كردم.

وقتي به شما به عنوان «فرزند شهيد مطهري» گفتند كه به دليل عدم اعتقاد به اسلام ردصلاحيت شديد چه حسي داشتيد؟

به طور طبيعي انسان احساس مي‌كند كه كافر شده و ديگر مسلمان نيست. البته چون هيات اجرايي اين اتهام را زده بود خيلي جدي نگرفتم اما با خودم فكر كردم مثلا يك شخصي مثل من كه پدري مثل شهيد مطهري داشته و خانواده‌اش به تدين شناخته شده و سابقه‌اش معلوم است نبايد خيلي برايش مهم باشد و اين اتهام را به تمسخر گرفتم ولي وقتي كسي كه شناخته شده نيست در يك شهر كوچك مشهور مي‌شود كه به دليل عدم اعتقاد و التزام عملي به اسلام و عدم وفاداري به قانون اساسي و ولايت فقيه ردصلاحيت شده بالاخره در آنجا معذب مي‌شود.

به نظر من بايد اين آقاياني كه صلاحيت‌ها را بررسي مي‌كنند وقتي مي‌خواهند نتيجه را به كانديدا اعلام كنند به مفهوم حرف‌هايي كه مي‌زنند توجه داشته باشند. وقتي مي‌گويند به استناد بند يك و سه ماده 28 قانون انتخابات ردصلاحيت شده‌ايد اين يعني اينكه شما به اسلام نه اعتقاد داريد و نه التزام عملي. به قانون اساسي و ولايت‌فقيه هم پايبند نيستيد. اين خيلي اتهام و ادعاي بزرگي است اما آنها خيلي راحت اين اتهام را مي‌زنند؛ دست‌كم بايد نحوه اعلام مستندها و دلايلشان براي ردصلاحيت افراد را تغيير دهند.

يعني چه تغيير دهند؛ به هر حال بايد اعلام كنند.
مثلا بگويند كه قرايني از عدم التزام عملي شما به اسلام و عدم وفاداري به قانون اساسي و ولايت‌فقيه وجود دارد. من فكر مي‌كنم هيچ‌كس نمي‌تواند راجع به اعتقاد مردم اظهارنظر كند مگر اينكه آن كسي به صراحت يك ضروري دين مثلا نبوت پيامبر اسلام را انكار كرده باشد. بايد اين بخش از قانون انتخابات كه راجع به اعتقاد افراد حكم مي‌دهد، حذف شود. ما مي‌گوييم آقايان شما نمي‌توانيد به راحتي اعتقاد يا عدم اعتقاد كسي را تشخيص دهيد.

زماني كه شما كانديداي مجلس هشتم شديد يكي از هدف‌هايتان را ايستادگي در مقابل اصلاح‌طلباني كه ممكن است وارد مجلس شوند، اعلام كرديد. بعد هم كه شوراي نگهبان برخي اصلاح‌طلبان را ردصلاحيت كرد عملا شما با افراد جدي از اصلاح‌طلبان مواجه نبوديد. ولي الان مي‌بينيم كه شما اعتراضي را كه اصلاح‌طلبان در مجلس ششم و خصوصا در زمان ثبت‌نام برای مجلس هفتم به دلايل ردصلاحيت‌هايشان داشتند ـ كه مي‌گفتند نمي‌شود اعتقاد را سنجيد و اگر شوراي نگهبان مي‌گويد كه به اسلام اعتقاد نداريم ما مي‌گوييم اشهدان‌لااله‌الاالله ـ را مطرح مي‌كنيد؛ گويا تغيير زيادي در شما صورت گرفته است.
تغييري صورت نگرفته؛ آن زمان ما به اين مواضع اصلاح‌طلبان انتقادي نداشتيم. اين، حرف درستي است كه نمي‌شود به آساني اعتقاد افراد را سنجيد؛ يعني اينها اساسا نبايد درباره اعتقاد افراد اظهارنظر كنند مگر اينكه خود آن فرد به صراحت انكار ضروري دين كرده باشد. تنها ممكن است در مورد عدم التزام عملي به صورت موردي قرايني در دست داشته باشند كه البته اثبات همين هم خيلي مشكل است. چون اينكه مي‌گويند شما التزام عملي به اسلام نداريد يعني اينكه مثلا يا نماز نمي‌خوانيد يا روزه نمي‌گيرد يا اهل مشروب‌خواري هستيد.

اما اتفاقي كه مي‌افتد، اين است كه هيات‌هاي اجرايي هم به اين بندها كه راجع به اعتقاد افراد است براي ردصلاحيت استناد مي‌كنند.
اساسا اين‌گونه حكم دادن راجع به اعتقاد مردم در حيطه اختيار آنها نيست.

مايلم حس مشخص فرزند «شهيد علامه مطهري» را در لحظه اعلام خبر ردصلاحيتش به دليل بي‌اعتقادي به اسلام بدانم.
حس كافري و يك چيزي شبيه مورد تكفير واقع شدن.

و برايتان سخت نبود بين مردم راه برويد و بگويند فرزند «شهيد مطهري» به دليل عدم اعتقاد به اسلام ردصلاحيت شده.
به نظرم بيشتر براي آنها كه اين اتهام را به من زدند سخت بود كه بين مردم راه بروند؛ وضعيت ما كه مشخص است.

آيا در آستانه انتخابات مجلس در حال متولد كردن جريان سومي هستيد، منظورم جريان «منتقدان دولت» است كه به فهرست انتخاباتي «صداي ملت» معروف شده است؟
بله، مي‌شود گفت عملا جريان سوم يا حتي چهارمي در حال تولد است.

و از كي به اين نتيجه رسيديد كه اين جريان را ايجاد كنيد؟

البته اين‌طور نيست كه يك شبه يك چنين مولودي بخواهد متولد شود؛ اين جريان طي چند سال اخير تكامل پيدا كرده و شكل گرفته. در دل جريان اصولگرايي چهار جريان نهفته است؛ يكي تيپ تفكر «جبهه پايداري»، ديگري تفكر «جبهه پيروان امام و رهبري»، سوم جريان «جمعيت ايثارگران» و چهارم تيپ افرادي مانند من.

و اين تيپ‌ها چه خصوصياتي دارند؟
از ويژگي‌هاي آنها برداشت دگم و جامد از اصل ولايت فقيه است، به آزادي بيان اعتقاد زيادي ندارند و نسبت به دفاع از حقوق مردم بي‌تفاوت هستند و در مجموع احترام زيادي براي آزادي‌ها در چارچوب قانون اساسي قايل نيستند. در واقع نسبت به پايمال شدن حقوق مردم در قبال حفظ نظام بي‌تفاوت هستند. من اين تفكر را براي انقلاب اسلامي، كشور و مردم خطرناك مي‌دانم. جمعيت ايثارگران هم از نظر نوع نگاه به ولايت‌فقيه و بي‌توجهي به مساله آزادي بيان و حقوق مردم به جبهه پايداري شباهت دارند اما مقداري معتدل‌تر و عاقل‌تر. پيروان امام و رهبري اما يك درجه بهتر هستند.

جريان چهارم يا همان صداي ملت جرياني است كه يك برداشت درستي از ولايت‌فقيه و آزادي بيان و ساير مباني اصولگرايي دارد؛ جرياني است معتدل و عقل‌گرا كه در طول چند سال اخير با قانون‌گريزي‌ها و حرمت‌شكني‌ها مقابله كرده، پاي دفاع از حقوق مردم ايستاده، به آزادي‌ها احترام گذاشته و دفاع از حقوق و آزادي‌هاي مردم در چارچوب قانون اساسي را منافي و متضاد با حفظ نظام نمي‌داند، بلكه مقوم آن هم مي‌داند.

و چرايي ايجاد اين جريان چهارم چيست؟
دولت نهم و بيشتر دولت دهم؛ اتفاقاتي در دولت‌هاي نهم و دهم افتاد و قانون‌گريزي‌هايي شد كه ما مجبور به موضع‌گيري شديم. از سوي ديگر حوادثي بعد از انتخابات 88 اتفاق افتاد كه در آن حقوق معترضان ناديده گرفته شد و برخوردهاي خشني با معترضان شد. تنها گروهي از اصولگرايان كه نسبت به اين نوع برخوردها اعتراض كرد همين جريان چهارم است كه امروز متولد شده. افرادي مثل بنده بارها نسبت به تضييع حقوق مردم و معترضان تذكر داديم. اين تذكرها و ايستادگي‌ها مقابل تضييع حقوق ملت و مواجهه با قانون‌گريزي دولت خود به خود يك‌چنين جرياني را متولد كرد؛ يعني شرايط اجتماعي و حوادث روز باعث شد از دل جريان اصولگرايي جريان چهارمي ظهور كند.

دقيقا از چه موقع به اين نتيجه رسيديد كه اين جريان را ايجاد كنيد؛ با توجه به اينكه مي‌گوييد يك‌شبه ايجاد نشده؟

ما وقتي واكنش دوستان اصولگراي خودمان را در مقابل رفتارهاي غيرقانوني دولت و همين‌طور در مورد نحوه مواجهه با حوادث بعد از انتخابات ديديم، احساس كرديم كه اينها گاهي اصول، حق، عدالت و انصاف را زير پا مي‌گذارند و به‌دليل تعصب گروهي برخي حقايق را ناديده مي‌گيرند. بنابراين به اين نتيجه رسيديم كه اينها اصولگراي واقعي نيستند؛ شايد هم اصولگرايي را تملق و چاپلوسي تلقي مي‌كنند.

يعني اصولگرايي را به حفظ حاكميت محدود كردند و بس؟

بله، اصولگرايي را به حفظ نظام به هر قيمتي و مساوي قراردادن آن با تملق و چاپلوسي تنزل دادند.

به گفته شما جريان منتقدان دولت در چند مرحله ايجاد شده است؛ مقاومت‌هاي كم و بيش دولت نهم در مقابل برخي از قانون‌ها، وقايع پس از انتخابات رياست‌جمهوري سال 88 و بعد هم ايستادگي‌ بيشتر دولت دهم در مقابل برخي از قانون‌گذاري‌ها و مصوبه‌هاي مجلس.
بله! موضع‌گيري‌هاي مختلف اصولگرايان در آن موقعيت‌ها خودبه‌خود خط اصولگرايان را از هم جدا كرد و معلوم شد كه مدعيان اصولگرايي همه از يك سنخ نيستند.

همه اصولگرا نيستند يا همه از يك سنخ نيستند؟
در واقع مشخص شد كه برخي از اينها واقعا اصولگرا نيستند؛ البته قبول دارم كه برداشت‌ها از اصولگرايي متفاوت است اما حادثه‌هاي مختلف، برداشت‌ها و نگاه‌هاي دور از هم را خيلي واضح‌تر كرد.

يكي، دو نمونه از اين موقعيت‌ها كه مرز‌بندي اصولگرايان را روشن‌تر كرد، توضيح دهيد.
شايد اولين حادثه قضيه مرحوم آقاي كردان بود. يك شخصي به مجلس آمد و در جلسه راي اعتماد ادعا كرد كه مدرك دكتري از دانشگاه آكسفورد انگلستان دارد و برگه‌اي را از دور نشان داد كه اين مدرك است. بعدا معلوم شد اين اشتباه بوده؛ اينجا بود كه برخوردهاي متفاوت اصولگرايان خودش را نشان داد. ما خيلي سريع و صريح اعلام كرديم اين مطلب قابل تحمل نيست و نمي‌شود مجلس سكوت كند. گفتيم اصلا براي نظام موجب وهن است كه يك نفر خلاف واقع بگويد و بعد وزير كشور بماند. ولي عده‌اي از اصولگرايان گفتند كه مساله مهمي نيست؛ دروغي گفته شده و اشكال ندارد؛ گفتند مگر ما افراد با مدرك قلابي كم داريم. اين همه مدرك قلابي وجود دارد، پس لزومي ندارد كه اقدام كنيم.

اما دست‌كم دروغ در اسلام گناه كبيره است؟

بله! نگاه خود دولت هم همين بود كه اشكالي در اين دروغ نمي‌ديد. آقاي احمدي‌نژاد هم در ملاقات خصوصي كه من با ايشان داشتم و هم در جاهاي ديگر مي‌گفت ما مدرك قلابي زياد داريم، چرا به اين يكي‌گير مي‌دهيد.

شما همان زمان كه ماجراي مدرك تقلبي لو رفت ملاقات خصوصي با ايشان داشتيد؟

بله، قبل از استيضاح آقاي كردان يك ملاقات طولاني داشتم.

و به آقاي احمدي‌نژاد چه گفتيد.
از ايشان خواستم كه قضيه آقاي كردان را با مسالمت حل كند؛ يعني يا عزلش كند يا كاري كند كه خودش استعفا دهد تا موضوع به استيضاح نكشد. حتي گفتم ايشان را به عنوان معاون وزير معرفي كند تا هم آبروي كردان حفظ شود، هم جلسه استيضاحي تشكيل نشود كه مسايل و ناگفته‌ها گفته شود.

آقاي احمدي‌نژاد چه گفت؟

ما هر چه گفتيم ايشان قبول نكرد و زير بار نرفت.

يعني قبول نداشتند كه مدرك جعلي است؟
چرا، شايد جعل مدرك را قبول داشتند ولي مي‌گفتند مساله مهمي نيست. اما آقاي احمدي‌نژاد مساله را سياسي مي‌ديد و مي‌گفت اين كار توطئه آقايان هاشمي و توكلي عليه دولت است و معتقد بود كه مي‌خواهند دولت را زمين بزنند.

به نظر شما اين‌طور بود؟
نه، اصلا! مي‌خواهم عرض كنم آنجا معلوم شد كه اصولگرا‌يان اختلاف‌هاي جدي با هم دارند. حوادث بعدي هم كه پيش آمد اين اختلاف‌ها بيشتر به چشم آمد. مثلا دولت در اجراي برخي از قانون‌ها مقاومت كرد. مثلا دولت اعلام كرد قانون مترو را اجرا نمي‌كند. آقاي احمدي‌نژاد صريحا گفت من اين قانون را قانون نمي‌دانم و اجرا نمي‌كنم.

و تا الان هم اجرا نكرده و سر حرفش ايستاده.

بله! و خب مدافعان دولت انتظار دارند ما چه كار كنيم. چشم و دهانمان را ببنديم؟! با اين حال يك عده مي‌گويند چون دولت، دولت اصولگراست نبايد ايراد بگيريم و نقد جدي‌اي مطرح كنيم. در واقع مي‌گويند قانون‌گريزي هست اما چون قانون‌گريز از اصولگرايان است نبايد مزاحمش شويم؛ اما اصلا اين معني ندارد. وقتي شما به عنوان اصولگرا اينجا سكوت مي‌كنيد؛ يعني راه استبداد را باز و هموار مي‌كنيد. با اين مقاومت‌ها در مقابل قانون، زاويه استبداد باز مي‌شود و اگر ادامه پيدا كند ممكن است در آينده، نظام را به سمت استبداد پيش‌ ببرد. حتي به آنها گفتم اگر در آينده يك دولت اصلاح‌طلب نيز قانوني را اجرا نكند، شما بايد سكوت كنيد چون امروز سكوت كرديد. ما گفتيم مجلس بايد وارد شود اما اين نگاه‌هاي متفاوت وجود داشت. در اين موقعيت‌ها معلوم شد گرايش‌هاي مختلف و حتي متضادي بين اصولگراها وجود دارد.

به قول شما يك گرايش، گرايشي است كه بين حقوق اساسي مردم و حفظ نظام تعادل برقرار مي‌كند و يك گرايش به‌دنبال حفظ نظام به هر قيمتي است.
تقريبا.

يعني شما به دنبال حفظ نظام به هر قيمتي نيستيد؟
تعبير بهتر اين است كه بگوييم گرايش مقابل ما حقوق مردم را فداي حفظ نظام مي‌كند؛ يعني اين‌طور فكر مي‌كند كه براي حفظ نظام مجاز به انجام هر كاري هستيم و ما اين را قبول نداريم؛ چراكه ما و نه هيچ‌كس ديگر مجاز به ظلم نيست. آنچه بالاتر از هر چيز ديگر است حفظ نظام اسلامي است نه هر نظامي.

اولين جلسه‌هاي رسمي براي تشكيل جبهه منتقدان دولت چه زماني تشكيل شد؟
مدتي قبل از آنكه فهرست جبهه متحد اصولگرايان اعلام شود. بايد بگويم ابتدا خيلي در اعلام موجوديت منتقدان دولت مصمم نبوديم و در حال بررسي شرايط بوديم؛ اما وقتي صريحا اعلام شد كه ما را از آنجا كنار گذاشتند ديگر در ضرورت تشكيل اين جبهه به يقين رسيديم.

آيا تشكيل جبهه منتقدان دولت يك واكنش صرف به بيرون ماندن نام‌هاي برجسته جريان شما؛ يعني علي مطهري، حميدرضا كاتوزيان و علي عباسپور از فهرست جبهه متحد اصولگرايان است؟

نه، اين‌طور نيست. ما قبل از اعلام فهرست جبهه متحد اصولگرايان تصميم داشتيم فهرست «صداي ملت» را اعلام كنيم؛ هرچند بنا نبود كه من متولي اصلي كار شوم.

پس بنا بر چه بود؟
اينكه ديگران متولي فهرست باشند.

چه كساني تصميم گرفتند؟
عده‌اي از نمايندگان و غيرنمايندگان كه شايد من نتوانم اسمشان را بگويم.

براي اين مي‌پرسم كه واقعا معلوم شود ريشه و نسب و سبب اين جريان منتقدان دولت چيست؟
از دو، سه ماه پيش چند نفر از نمايندگان مي‌گفتند زمينه پذيرش براي تفكر و گفتمان منتقدان دولت در جامعه وجود دارد و پيشنهاد مي‌كردند كه يك فهرست انتخاباتي اعلام كنيم.

خب سوالم اين است كه اين جمع اوليه براي تشكيل اين فهرست چه كساني بودند؟
برخي نمايندگان فعلي و چند نفر از نمايندگان ادوار گذشته.

همه اصولگرا بودند؟

اصولگرا و البته چند نفر هم با گرايش اصلاح‌طلبي حضور داشتند.

وجه بارز همه شما اين بود كه منتقد دولت هستيد؟
خير، گفتمان جديد و برداشت درستي از اصولگرايي داشتيم كه طبعا منجر به انتقاد از دولت مي‌شد.

يعني ابتدا فقط مي‌خواستيد يك فهرست مكملي باشد؟
بله، مي‌خواستيم فهرست مكمل بدهيم اما زماني كه اسم ما در فهرست جبهه متحد نبود، احساس كردم لازم است به عنوان متولي فهرست وارد عمل شوم.

آيا بيرون ماندن شما از فهرست جبهه متحد برايتان مهم است؟
نه! اتفاقا به نظرم بهتر شد كه نام من و چند نفر ديگر را در فهرست‌شان قرار ندادند.

چرا؟
چون باعث شد رقابت جدي‌تري پديد بيايد. البته من براي بسياري از افرادي كه در آن فهرست حضور دارند احترام قايلم و آنها را آدم‌هاي موجهي مي‌دانم.

واقعا چه شد كه نام علي مطهري در فهرست 30 نفره اصولگرايان جايي پيدا نكرد؟

اين حذف براساس يك برنامه‌ريزي از پيش تعيين شده بود. من در نشست كميته 8+7 اصولگرايان براي حضور در فهرست انتخاباتي راي آوردم ولي برخي از آقايان ناراحت شدند و تاب حضور من را نداشتند. سروصدا كردند و زير بار نرفتند. به همين خاطر موضوع را به هيات داوري كشاندند در حالي كه اصلا مجاز به انجام اين كار نبودند.

چرا؟
چون ارجاع به داوري در جايي است كه كسي راي نياورد يا اينكه راي‌ها مساوي باشد در صورتي كه من راي آوردم. بعد هم كه به هيات‌داوري رفت اين‌طور که ما شنيديم اصلا راي‌گيري نشد. اين نشان مي‌داد اساسا تصميم‌ها از قبل گرفته شده بود و بنا بر اين بود كه بنده و چند نفر ديگر در اين فهرست نباشيم؛ حالا به هر قيمت و روشي.

برخي از افرادي كه در فهرست جبهه متحد اصولگرايان قرار دارند جزو منتقدان دولت هستند. اينها وقتي مي‌بينند كه اين اتفاق افتاده چرا واكنش خاصي نشان ندادند و اساسا از فهرست انصراف نمي‌دهند.
بعضي از اينها به طور خصوصي اظهار تاسف كردند ولي نخواستند اين اتحاد را به هم بزنند.

مگر الان كه از زمين و زمان فهرست اصولگرايان براي انتخابات منتشر مي‌شود «اتحاد» ي هم وجود دارد.
اتحادي كه البته وجود ندارد و در واقع جبهه متحد بايد كلمه «متحد»ش را بردارد. اين فهرست در واقع فهرست جمعيت ايثارگران و رهپويان انقلاب اسلامي است و بقيه گروه‌هاي اصولگرا از آن راضي نيستند.

اگر شما در آن جلسه راي آورديد پس چرا اسم شما در فهرست نيست؟

آنچه من متوجه شدم، اين بود كه آقايان حداد عادل، عليرضا زاكاني، حسين فدايي و خاموشي تلاش‌ زيادي كردند كه اسم بنده در آنجا نباشد.

يعني حتي خاموشي كه نماينده قاليباف در جبهه متحد است هم مخالف حضور شما بود.

بله، البته نماينده آقاي قاليباف در اين زمينه معرف نظرات آقاي قاليباف نبود؛ ايشان نظرات خودش را مي‌داد و اين چهار نفري كه اسم بردم از يك محفل خاصي ماموريت داشتند و دستور مي‌گرفتند. البته استدلال آنها اين بوده كه وجود نام ما در اين فهرست موجب كاهش اقبال قشر حزب‌اللهي به اين فهرست خواهد شد، در حالي كه اين طور نيست و اكثريت اين قشر مواضع ما را قبول دارند و مي‌پسندند؛ اين موضوع در مجامع حزب‌الله نمودار است.

متاسفانه گروهي برخلاف مصالح مردم به جاي اينكه دنبال تشكيل يك مجلس قوي باشند بيشتر دغدغه اين را دارند كه رييس مجلس آينده چه كسي باشد.

چرا؟

چون بعد دنبال اين مي‌روند كه رييس‌جمهور بعدي چه كسي باشد؛ يعني فكر دولت بعدي هستند. مي‌گويند از حالا مجلس را به گونه‌اي بچينيم كه رييس مجلس مثلا آقاي الف باشد و بعد هم سير قضايا به شكلي پيش برود كه مثلا رييس‌جمهور بعدي فلاني باشد. به نظرم اين خيانت به مردم است.

چه چيزي خيانت است؟

اينكه افرادي بخواهند آراي مردم را مهندسي كنند براي تصاحب قدرت، خيانت است.

آيا كار علي مطهري و دوستانش رسما به انشعاب از اصولگرايان كشيده است؟

انشعابي در كار نيست، اختلاف برداشت از برخي مباني اصولگرايي است. ما خودمان را اصولگراي واقعي مي‌دانيم، برخي از آنها اصولگراي واقعي نيستند. منظور من افراد فهرست نيست، من براي بسياري از اينها احترام قايل هستم و بعضي از آنها را آدم‌هاي منصف و خوبي مي‌دانم، منتقد مي‌دانم؛ اهل حق و انصاف مي‌دانم.

اين افرادي را كه منصف و محترم و... مي‌دانيد چرا در حمايت از شما كه خودتان را اصولگراي واقعي معرفي مي‌كنيد، دست به كاري نمي‌زنند.

بالاخره چون در آنجا بحث جبهه متحد و اتحاد بود و در رأس اين جبهه نيز آيت‌الله مهدوي‌كني حضور داشتند؛ شايد نمي‌خواستند رودررويي ايجاد شود.

اگر تشكيل «صداي ملت» صرفا يك واكنش به عمل جبهه متحد اصولگرايان باشد، شايد نتوانيد چندان اميدي به بقاي جرياني كه ايجاد كرده‌ايد، داشته باشيد.

عرض كردم «صداي ملت» يك واكنش صرف به بيرون ماندن نام افرادي چون من يا آقايان كاتوزيان و عباسپور از فهرست معروف به جبهه متحد اصولگرايان نيست.

چرا نيست؟ به زمان‌بندي اتفاق‌ها، بيرون ماندن شما از فهرست، اعلام تشكيل جبهه و بعد هم تركيب عضوها نگاه كنيد.
اصلا خوب است بدانيد كه قبل از اينكه فهرستي مطرح شود ما اساسا دنبال تشكيل يك فراكسيون جديد در مجلس تحت عنوان اصولگرايان معتدل يا مستقل يا پيشرو بوديم. ما در مورد اسم فراكسيون هم بحث داشتيم، حتي اساسنامه اين فراكسيون را هم نوشتيم و 15 اصل و مبنا را در آنجا توضيح داديم.

پس چرا اين فراكسيون تشكيل نشد. اعلامش كه كاري نداشت.
چون ديديم اواخر مجلس است تشكيل فراكسيون را اعلام نكرديم. مباني فكري ما مشخص و تا حدودي تبيين شده است. معلوم است كه حرف ما چيست؛ برداشت‌مان از ولايت فقيه و آزادي تفكر و بيان و حقوق مردم چيست.

خب، مثلا بگوييد برداشت شما از ولايت فقيه چيست؟
برداشت ما اين است كه ولايت فقيه ولايت مكتب و ايدئولوژي است، ولايت اسلام و فقه است و التزام به ولايت فقيه به معناي تعطيل عقل نيست؛ ما اين را بارها گفته‌ايم. مرز التزام به ولايت فقيه همان‌طور كه رهبر انقلاب فرمودند احكام حكومتي است و الا ما در بسياري از مسايل اجتماعي و سياسي كه رهبري نظري را اعلام مي‌كنند، حق داريم نظر مخالف داشته باشيم و آن را اعلام كنيم.

اين‌طور كه شما مي‌گوييد مجلس ششم مورد انتقاد اصولگرايان هم تا حدودي پايبند بود.

پايبند نبود؛ آنجا آقاي كروبي با زور اين كار را انجام داد. آنها زير بار حكم حكومتي درباره قانون مطبوعات نمي‌رفتند ولي ما مي‌گوييم در احكام حكومتي بايد اطاعت محض داشته باشيم. آنجا ديگر جاي مجادله و بحث و گفت‌وگو نيست، ولي در بقيه مسايل ممكن است ما نظر مخالفي داشته باشيم كه مي‌توانيم مطرح كنيم. ما معتقديم حتي مجلس مي‌تواند مصوبه‌اي برخلاف نظر رهبري داشته باشد و به طور كلي مجلس محل بحث آزاد است. اگر مصوبه‌اي اشكال شرعي داشته باشد شوراي نگهبان اعلام مي‌كند و اگر مصلحت بزرگي ناديده گرفته شده باشد رهبري اعلام مي‌كنند و ما تمكين و اصلاح مي‌كنيم. البته وقتي ما احساس كنيم نظر رهبري يك مطلب خاصي است، چون قلبا ايشان را دوست داريم و به حكمت و علم و تدبير مي‌شناسيم روي نظر خودمان اصرار نمي‌كنيم. وقتي فهميديم نظر ايشان درباره فلان مساله اجتماعي چيست روي نظر خودمان پافشاري نمي‌كنيم؛ مي‌خواهم بگويم اعلام نظر مخالف هيچ اشكالي ندارد و نبايد داشته باشد.

در زمينه آزادي‌ها چطور؟
ما به آزادي تفكر و بيان احترام مي‌گذاريم. ما آن آزادي بيان و آزادي تفكري را قبول داريم كه مورد نظر شهيد مطهري بود.

از اين جهت راجع به چند مورد از اصول پانزده‌گانه‌اي كه اعلام كرديد تبيين شده مي‌پرسم كه خصوصيات، مشخصات و مختصات اين گروه جديد روشن‌تر شود.

شهيد مطهري معتقد بود اگر كسي از روي حقيقت‌جويي و بدون هرگونه عنادي به عقيده‌اي رسيده باشد بايد آزاد باشد فكر خود را بيان كند و در مقابل، علما، روشنفكران، نخبگان و متفكران پاسخ دهند؛ فضاي بحث آزاد بايد در جامعه برقرار باشد. شهيد مطهري مي‌گويد در جمهوري اسلامي حتي احزاب غيراسلامي هم مجاز به فعاليت هستند به شرط اينكه با تابلوي خودشان فعاليت كنند و از نام اسلام استفاده نكنند. متاسفانه اين نگاه در كشور ما نيست و من خيلي ناراحتم كه ايشان خيلي زود شهيد شدند. اي‌كاش شهيد مطهري در زمان تدوين قانون اساسي حضور داشتند تا ما قانون اساسي غني‌تري مي‌‌داشتيم.

از بعد آزادي‌هاي مدني؟
از همه ابعاد.

جريان چهارم اصولگرايان تا حدودي شبيه جريان‌هاي شب انتخاباتي نيست كه از يك انتخابات شروع مي‌كنند و بعدا خيز برمي‌دارند براي انتخابات رياست‌جمهوري و...

نه! اين‌گونه نيست. گفتم كه اين جريان از همان اوايل مجلس هشتم و ماجراي آقاي كردان و قانون‌گريزي‌ها و بعد وقايع پس از انتخابات شكل گرفت. ما در وقايع پس از انتخابات به نحوه مواجهه حكومت با مردم انتقاد داشتيم. اين‌ انتقاد اختلاف ما با ساير اصولگرايان را آشكارتر كرد.

جبهه شما به گونه‌اي طيف به‌روز شده اصولگراهاست؟
به يك معنا بله و به معناي ديگر خير؛ مثلا روي مساله امر به معروف و نهي‌ازمنكر و به عبارت ديگر اصلاحات فردي و اجتماعي تاكيد داريم و از اين جهت ما به‌روز شده هستيم ولي به آن معني كه رنگ‌وبوي غرب‌زدگي پيدا كنيم، خير. در اين موارد مي‌بينيد كه ما با اصلاح‌طلبان يا با تيپ آقاي مشايي زاويه داريم؛ آنها در اين مسايل قايل به تسامح و تساهل هستند و ما اين‌گونه تسامح و تساهل‌ها را قبول نداريم.

‌اساسا شما خودتان را اصولگرا مي‌دانيد؟ با توجه به اينكه در طيفي که بالاخره مهر آيت‌الله يزدي و آيت‌الله مهدوي‌كني پاي فهرست انتخاباتي‌اش مي‌خورد، نيستيد؛ آيا كسي حق دارد به اين دليل شما را اصولگرا نداند؟
خود اين آقايان كه اساسا وارد مصاديق نشدند.

به هر حال اين دو نفر در راس اين جريان هستند. مگر مي‌شود كسي در راس يك جريان باشد و بعد وارد موضوع به اين مهمي؛ يعني فهرست انتخاباتي نشود؟
بله مي‌شود، شأن آنها ورود به جزييات نيست مگر در حد توصيه. من شنيدم كه جناب آقاي مهدوي‌كني راجع به من و آقاي نواب توصيه كرده بودند كه اسم ما در فهرست باشد.

و زور آن محفل بر اين توصيه چربيده؟
بله! چربيده و به توصيه ايشان گوش نكردند.

انتظار نداشتيد كه آيت‌الله يزدي و آيت‌الله مهدوي‌كني جدي‌تر جلوي آن به قول شما محفل بايستند؟

اينها خواستند كه اين آقايان را آزاد بگذارند و روش‌شان اين نبوده كه تا اين حد دخالت كنند.

و دود غلبه آن گروه به چشم چه كسي مي‌رود؟
به چشم كل اصولگرايان مي‌رود. الان مي‌بينيد كه 8+7 يك فهرست منتشر كرده اما چند فهرست ديگر هم منتشر شده و در واقع اتحادي در كار نيست. البته چون رقيب سرسختي در مقابل نيست، اشكالي ندارد و دست مردم براي انتخاب باز‌تر است.

يعني آيت‌الله مهدوي‌‌كني و آيت‌الله يزدي عملا ماموريت‌شان مبني بر متحد كردن اصولگرايان در غياب رقيب اصلي؛ يعني اصلاح‌طلبان را خيلي باموفقيت انجام ندادند؟

عملا خيلي موفق نبودند كه آن هم بيشتر به دليل كارشكني جبهه پايداري است كه باب تفرقه را باز كردند. وقتي آنها باب تفرقه را باز كردند، طبعا بقيه افراد و گروه‌ها هم به خودشان حق مي‌دهند اين كار را بكنند. البته اگر اين دو بزرگوار نبودند، وضعيت بدتر مي‌شد.

‌و اين از شانس خوب اصولگراهاست كه اصلاح‌طلبان شناخته شده امكان حضور در انتخابات را نداشتند وگرنه شايد شكست سختي در انتظار اصولگرايان بود.
البته اگر آنها در انتخابات بودند شايد اين اتفاق‌ها نمي‌افتاد؛ در واقع چون رقيبي جدي در كار نيست اينها خطر احساس نمي‌كنند.

با اين شرايط اين انتخابات عملا وزن طيف‌هاي مختلف اصولگرايي را به‌خوبي نشان مي‌دهد؟
تا حدودي.

يادم هست چند وقت پيش چند نفر از نماينده‌هاي اصولگرا مي‌گفتند كه مطهري كارهاي فرهنگي انجام نشده زياد دارد و بهتر است كه اين كارها را انجام دهد. برخي مي‌گويند كه چون آنها نمي‌توانند شما را حذف كنند و نحوه مواجهه‌اي را كه با اصلاح‌طلبان دارند با شما هم داشته باشند و تلاش مي‌كنند اين‌طور محدودتان كنند. اين برداشت را قبول داريد؛ اينكه مطهري فرهنگي را به مطهري سياسي ترجيح مي‌دهند؟
اخيرا آقاي صفارهرندي گفتند كه آقاي مطهري خدمات فرهنگي خوبي انجام داده و ‌اي كاش كه ايشان براي مجلس نهم كانديدا نمي‌شد و به كارهاي فرهنگي سابقش برمي‌گشت. البته من به نظر ايشان احترام مي‌گذارم، آرزوي من هم همين بود كه واقعا كانديدا نمي‌شدم و خيلي دوست داشتم كه به همان فضاي قبلي برمي‌گشتم و مقداري روي آثار شهيد مطهري و تحقيقات دانشگاهي كار مي‌كردم. ولي من واقعا احساس خطر كردم؛ يعني از اينكه افرادي از تيپ جبهه پايداري بيايند و نهادهاي حكومتي را اشغال كنند، احساس خطر كردم؛ پس فعلا اولويت، حضور در عرصه سياست است.

چرا احساس خطر كرديد؟

اگر اين نگاه بر كشور حاكم شود، انقلاب در مدت كوتاهي از بين مي‌رود؛ اين نگاه بسيار تنگ‌نظرانه است.

شما جبهه پايداري را عملا نمادي از جريان معروف به انحرافي مي‌بينيد؟

البته يك تناقضي در كار اينها هست. مي‌گويند ما آقاي احمدي‌نژاد را قبول داريم يا لااقل 80، 90‌درصد قبول داريم، ولي مشايي را قبول نداريم؛ درحالي كه خود آقاي احمدي‌نژاد مي‌گويد من و مشايي يكي هستيم و تفكر ما يكي است؛ هر چيزي مشايي مي‌گويد همه درست است و من همه را قبول دارم. پس نمي‌شود احمدي‌نژاد را قبول داشت اما مشايي را نه! هنوز اينها اين تناقض را نتوانسته‌اند حل كنند كه پارادوكس و تناقض مهمي است. من معتقدم در نهايت همه با هم هستند.

شما از اصولگرايان عبور كرديد يا اصولگرايان از شما؟
ما سر جاي خودمان هستيم، ساير اصولگرايان هم سر جاي خودشان هستند. چند گرايش در اصولگرايي وجود دارد.

آيا قبل از اعلام تشكيل «صداي ملت» هماهنگ كرديد؟
خير، نيازي نيست.

با توجه به اينكه بين اصولگراها باب است يا دست‌كم اعلام مي‌كنند كه اين‌گونه امور را با هماهنگي انجام می‌دهند.
يكي از وجوه اختلاف ما با برخي از اصولگرايان هم همين است؛ اينها مي‌گويند در هر مساله‌اي بايد اول برويم اجازه بگيريم كه من اين حرف را قبول ندارم.

و اين براي شما مشكلاتي ايجاد نمي‌كند؟

خير! نبايد هم ايجاد كند. البته اين را هم بگويم كه وقتي من ردصلاحيت شدم، رهبري به بعضي افراد مرتبط به اين موضوع گفته بودند كه «چرا آقاي مطهري را ردصلاحيت كرديد؟ ايشان به تكليف خودش عمل مي‌كند؛ مثل پدرش است.»

به چه شخص خاصي گفتند؟
دقيقا نمي‌دانم؛ ولي از منابع موثق اين را شنيدم و خيلي از مسوولان رده‌بالا هم اين موضوع را مي‌دانند.

يادم هست همان زمان، شما گفتيد اگر شوراي نگهبان هم ردصلاحيت‌تان كند، اعتراضي نمي‌كنيد؟
بله! بنايم اين بود كه اگر ردم كنند، ديگر اعتراضي نكنم.

به حالت گله؟
بله.

چقدر وجود شما به دولت وابسته است؟ منظورم از وابستگي، وابستگي منفي است. يعني جريان شما همان‌گونه كه از نامش، يعني جبهه منتقدان دولت، پيداست، وجود دارد چون از احمدي‌نژاد انتقاد مي‌كند در حالي كه خودتان تاكيد كرديد كه رفتارهاي دولت نهم و خصوصا دهم، شما را به سمت تشكيل اين گروه برده است. من به عنوان خبرنگار پارلماني، خودم هم اين را در مجلس ديده‌ام كه كم‌كم نمايندگان منتقد در مواجهه با دولت راهشان را جدا مي‌كردند؛ منتها الان نمود پيدا كرده است.

من اين را قبول ندارم كه ما هستيم چون از دولت انتقاد مي‌كنيم. ما اصول و مباني ثابتي داريم كه رفتارها را با اينها مي‌سنجيم و تصميم مي‌گيريم. اساسا بحث دولت احمدي‌نژاد يا دولت ديگر مطرح نيست. من در متن استعفاي خودم - كه در اعتراض به عدم طرح سوال از رييس‌جمهوري قرائت كردم –گفتم حتي اگر آقاي لاريجاني كه داماد ما هستند، رييس‌جمهور بود و همين‌گونه رفتار مي‌كرد، من همين‌طور عمل مي‌كردم. يعني واقعا هيچ كينه شخصي‌اي با آقاي احمدي‌نژاد نداريم.

چرا هرجا صحبت انتقاد از دولت است، اسم علي مطهري مي‌درخشد؟

شايد چون من در مواقع حساسي وارد شدم كه مساله حياتي بوده، بيشتر مشهور به منتقد دولت شدم. مثلا بحث سوال از رييس‌جمهور بالاخره يك موضوع مهمي بود؛ وگرنه شايد آقاي توكلي بيشتر از من انتقاد كرده است.

به گونه‌اي سوال از رييس‌جمهوري، فرزند شما محسوب مي‌شود؟
بله! در اين 33 سال هم سابقه نداشته اين اتفاق بيفتد اما با پيگيري‌اي كه انجام شد، به جاي خوبي رسيده است.

از اين درخشش راضي هستيد؟

بله! طبيعي است خيلي خوشحال هستم كه سوال از رييس‌جمهور را از حالت تابو بيرون آورديم.

چه چيزي اصولگرايي با خصوصيات علي مطهري را به اينجا مي‌كشاند؟ شما همه نوع مواجهه با دولت اصولگرا را خواستيد، خواستار محاكمه احمدي‌نژاد شديد، همواره به او تذكر داديد، سوال كرديد و حتي راجع به بحث عدم كفايت هم صحبت كرديد.

وقتي من احساس كنم كه رفتارهاي دولت براي كشور و انقلاب ايجاد خطر مي‌كند، پس طبيعي است كه حساس باشم. من بعضي از رفتارهاي دولت را اساسا به حال انقلاب مضر مي‌دانم؛ يعني معتقدم اگر اين‌طور رفتارها نهادينه و باب شود، آينده انقلاب را به خطر مي‌اندازد. مثلا بحث قانون‌گريزي؛ اينكه رييس‌جمهوري اعلام كند كه من فلان قانون را اجرا نمي‌كنم. من مي‌گويم اساسا سكوت مجلس در اينجا خيلي معني دارد؛ بعضي‌ها مي‌گويند كه دولت اگر هم يك چيزي گفت رهايش كنيد، گذشته‌ها گذشته، حالا يك‌ قانون هم اجرا نشد كه نشد. شما ببينيد مفهوم اين حرف چيست؛ اين يعني اينكه ما داريم راه استبداد را هموار مي‌كنيم. من پاي اين اصول مي‌ايستم و هزينه‌اش را هم مي‌دهم.

و يكي از اين هزينه‌ها هم به نوعي بيرون گذاشته شدن از جريان رسمي اصولگرايي است؟

بله! اما مهم نيست.

وقتي با شما دست‌كم به عنوان فرزند شهيد مطهري اين‌طور برخورد مي‌شود، بايد بپذيريد كه هزينه فعاليت سياسي و اجتماعي در كشور بالاست. آيا وضعيت آزادي بيان را در كشور در سطح قابل قبولي مي‌دانيد؟

نه؛ وضعيت آزادي بيان و عقيده در كشور قابل قبول نيست. ما هميشه در هيات نظارت بر مطبوعات بحث داريم و من مي‌گويم كه نبايد اين‌طور باشد كه وقتي مثلا نشريه‌ها راجع به معترضان انتخابات روسيه مي‌نويسند ما به خودمان بگيريم، مگر ما به خودمان شك داريم؟! همين فسادهاي اقتصادي كه رخ مي‌دهد نتيجه محدودسازي رسانه‌هاست. اگر رسانه‌ها آزاد باشند، مثل ديده‌باناني عمل مي‌كنند كه دايما رفتارها را رصد مي‌كنند و تخلف‌ها را نشان مي‌دهند، در كشورهايي كه آزادي و دموكراسي در حد قابل قبولي است گاهي پيگيري‌ها و افشاگري‌هاي يك خبرنگار يك وزير متخلف را سرنگون مي‌كند.

اينكه شما الان وضعيت آزادي بيان را در سطح قابل قبولي نمي‌دانيد هم جالب است.
بله! وضعيت آزادي بيان در كشور قابل قبول نيست. آفتش هم اين است كه اولا منجر به برخي از كارهاي پنهاني و زيرزميني مي‌شود و ثانيا تخلفاتي مثل فساد مالي اخير اتفاق مي‌افتد. اگر رسانه‌ها مسايل را راحت بيان كنند خيلي‌ها جرات اين كارها را ندارند.

وقتي در قانون اساسي آزادي‌هاي مدني آمده است، پس چه كساني نمي‌خواهند آزادي‌ بيان در سطح قابل قبولي باشد؟

همين حالا هم گاهي كه حرف‌هاي من را برخي از روزنامه‌ها مي‌زنند بحثش در هيات نظارت مطرح مي‌شود.

نگفتيد، چه كساني نمي‌گذارند آزادي بيان و آزادي‌هاي مدني در سطح قابل قبولي باشد؟

به نظرم يك نگاه غلطي در بعضي از دستگاه‌ها وجود دارد. برخي مسوولان ما نظام جمهوري اسلامي را موجود متزلزلي مي‌دانند؛ يعني يك موجود نحيف و ضعيف مثل نهالي كه با هر بادي اين طرف و آن طرف مي‌شود و فكر مي‌كنند كه هر انتقادي بشود نظام به خطر مي‌افتد در حالي كه اين‌طور نيست. نظام ما نظام ريشه‌داري است. بخش زيادي از منتقدان، يا بعضي از مردم كه رابطه خوبي با انقلاب و جمهوري اسلامي ندارند ته دلشان نظام را دوست دارند؛ يعني اگر واقعا نظام به خطر بيفتد اينها مي‌آيند دفاع مي‌كنند. اتفاقا راه حفظ نظام همين آزادي بيان و تفكر است.

قبول داريد كه هفت سال گذشته را بايد به نام اصولگرايان نوشت. دو دوره شوراها را در اختيار داشتند، دو دوره مجلس و دو دوره رياست‌جمهوري.

بله.

و نتيجه اين وضعيت چه بود؟

در بعضي از زمينه‌ها نمره قابل قبول است، مثلا پيشرفت‌هاي علمي‌اي كه شده يا پيشرفت‌هايي كه در فناوري‌هاي نوين مانند پرتاب ماهواره و انرژي هسته‌اي به دست آمده است. اما من قبول دارم، مديريت اقتصادي و همين‌طور مديريت فرهنگي و مدني كشور بايد بهتر مي‌بود. يك علتش اين است كه شايسته‌سالاري حاكم نبوده و واقعا بهترين‌هاي اصولگرايان، مسووليت‌ها را بر عهده نگرفتند. افرادي هستند كه الان وزير هستند ولي واقعا در حد يك مديركل‌اند. متاسفانه آقاي احمدي‌نژاد از همه ظرفيت‌هاي اصولگرايي استفاده نكرد. توصيه خود ما همان اوايل به ايشان اين بود كه از همه افراد استفاده كند. گفتيم وقتي شما روي كار آمديد از آقايان لاريجاني، قاليباف، رضايي و خيلي افراد ديگر استفاده كنيد ولي ايشان رفت سراغ اينكه همه آدم‌هايي كه مسووليت مي‌گيرند، ناشناس باشند؛ آدم‌هايي كه معلوم نيست از كجا آمده‌اند.

چرا؟

به دليل اصرار بر اينكه افرادي عضو كابينه شوند كه حتما آدم‌هاي مطيعي باشند.

شما ادامه حضور تفكر دولت كنوني در قدرت را با توجه به اينكه طرفداران دولت خيز برداشته‌اند كه در انتخابات مجلس كرسي‌هايي را كسب كنند و بعد دنبال مدلي براي ادامه حضور در قوه‌مجريه هستند به صلاح مي‌دانيد؟
ادامه نحوه مديريت آقاي احمدي‌نژاد را براي دوره آينده رياست‌جمهوري به صلاح نمي‌دانم؛ البته نه اينكه بگويم الان دوره ايشان بايد متوقف شود. ضمن اينكه خدمات ايشان را نبايد ناديده گرفت.

منظورم اين است كه مطلوب مي‌دانيد دولت يازدهم، ادامه دولت دهم و نهم باشد.

خير! البته كسي مثل آقاي احمدي‌نژاد را ديگر نداريم، يك آدمي با اين جسارت كه صرفا به نظرات خودش عمل كند. پس اين اتفاق ديگر نمي‌افتد.

جسارت كه خصوصيت خوبي است؟

جسارت در امور حق، خوب است اما در يك برداشت اشتباه خوب نيست.

جريان انحرافي را چقدر واقعي مي‌دانيد؟ جرياني كه مي‌گويند رمال و جنگير است و...

رمالي و جنگيري‌اش براي من روشن نيست اما هيچ شكي نيست كه انحراف‌هايي وجود دارد.

و براي كسب و تداوم قدرت تلاش مي‌كنند؟
اينها همه با آقاي احمدي‌نژاد يكي هستند؛ اينها هم گروهي در كشور هستند و تفكري دارند.

شما گفتيد مدافع آزادي هستيد، اگر اينها راي بياورند بايد به راي آنها احترام گذاشت.

اگر راي بياورند بله.

پس اگر جريان معروف به انحرافي راي بياورد حق دارد كشور را براساس تفكر خودش اداره كند؟
البته رييس‌جمهور نمي‌تواند همه سياست‌هاي فرهنگي، اقتصادي و سياست خارجي كشور را مطابق ميل خودش تغيير دهد. رييس‌جمهوري مجري سياست‌هاي كلي نظام و قوانيني است كه مجلس تصويب مي‌كند و خيلي نمي‌تواند روند كشور را تغيير دهد.

چرا شما طرفداران دولت در مجلس را وكيل‌الدوله مي‌خوانيد؟
خودشان به خودشان مي‌گويند وكيل‌الدوله، در نطق‌شان مي‌گويند كه ما افتخار مي‌كنيم وكيل‌الدوله باشيم.

و رويارويي با اين وكيل‌الدوله‌ها كار را به اينجا رساند كه شما حتي سر سوال استعفا داديد و جالب اينكه آنها مي‌گفتند كه به استعفايتان نبايد راي مثبت داد تا در انتخابات از طرف مردم كنار گذاشته شوید. پيش‌بيني‌شان هم تا حدودي درست درآمد، هيات‌هاي اجرايي شما را ردصلاحيت كردند.
بله! اينها آرزويشان اين است كه ما به نحوي حذف شويم، حالا با ردصلاحيت نشد اسم ما را از فهرست خارج كنند، اين‌طور هم نشد، آرزو مي‌كنند مردم به مطهري راي ندهند.

علي مطهري تا كجا حاضر است هزينه انتقادهايش را بدهد؟
تا آخر.

آخرش كجاست؟
هرچه كه تكليف اقتضا كند. از اين‌رو من با نظر بعضي اصلاح‌طلبان كه به نوعي انتخابات را تحريم كرده‌اند و تشويق به شركت نكردن مي‌كنند مخالفم و معتقدم مردم بايد در سطح بالايي در انتخابات شركت كنند براي اينكه از ورود افراد تندرو و افراطي به مجلس جلوگيري شود.

فكر مي‌كنيد فضاي كشور به همين شكل باقي بماند.
اين همبستگي به تركيب مجلس دارد؛ يعني اگر در مجلس نهم يك فراكسيون قوي از تيپ فكري «صداي ملت» وجود داشته كه به حقوق و آزادي‌هاي قانوني مردم توجه داشته باشد فكر مي‌كنم فضاي سياسي كشور عوض شود.

يعني شما اگر در مجلس نهم راي بياوريد جدي‌تر به دنبال آزادي‌هاي مدني مي‌رويد؟
بله.

و اين بازگشت به شعارهاي اصلاح‌طلبان نيست؛ توسعه سياسي؟
نگاه ما در آزادي‌هاي اجتماعي با آنها متفاوت است. آنها گرايشي به نگاه غربي دارند ولي ما مرز آزادي را علاوه بر مخدوش نشدن آزادي ديگران مصلحت خود فرد و جامعه نيز مي‌دانيم. در آزادي‌هاي سياسي ما نسبت به تضييع حقوق مردم حساس خواهيم بود. انتقاد داريم به اينكه چرا گاهي برخوردهاي تندي با مخالفان و منتقدان مي‌شود و اين نوع برخوردها را قبول نداريم؛ معتقديم اينها بايد اصلاح شود.

هرچند الان زمان انتخابات مجلس است اما مايلم بدانم آيا شما كانديداي انتخابات رياست‌جمهوري آينده مي‌شويد؟

فعلا فكر مي‌كنم كه افراد صالح‌تر از من وجود دارند.

برچسب ها: مطهری اصولگرایی
ناشناس
-
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۰/۱۱/۳۰
برای آقای مطهری و همفکرانشون خیلی احترام قائلم و اگر در انتخابات شرکت کنم حتما به ایشان رای می دهم....ولی ایشان باید متوجه این نکته شده باشند که احمدی نژاد و گروه همکارش معلول یک جریان فکری منحرف از جمهوری اسلامی هستند نه علت آن....ایشان با این طرز تفکر اصلاح طلبانه با ریشه ها مشکل دارند نه میوه های فاسد..برای این موانع پیش رو چه تدبیری دارند
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین