bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۲۵۳۴

انصراف خاتمی به روایت مسجد جامعی

تاریخ انتشار: ۱۲:۰۰ - ۲۰ فروردين ۱۳۸۸


موسم انتخابات است و ذهنم به سمت چنین موضوعی است که از دفتر آقای خاتمی تماس می‌گیرند. برخلاف معمول می‌گویند می‌خواهیم با خودشان صحبت کنیم. از آن طرف خط می‌گویند که برای جلسه فردا( 19 اسفند) زنگ زده‌اند و از طرف آقای خاتمی تاکید می‌کنند که حتما حضور پیدا کنم و حتما سر وقت برسم. 

حدس می‌زنم علت این تاکیدها حضور نامنظمم در جلسه‌های قبلی باشد، اما حس می‌کنم موضوع مهمی در میان است، چون جلسات معمول با آقای خاتمی روزهای دوشنبه صبح برگزار می‌شد و برای تاکید بیشتر برایم در دفتر پیام می‌گذاشتند. 

وقتی می‌رسم که نماز مغرب و عشا به امامت آقای خاتمی تازه تمام شده‌است. علاوه بر اطراف نمازخانه در میان آن نیز صندلی چیده‌اند. معلوم است که تعداد مدعوین بیش از حد معمول این نشست‌هاست. 

جایی باز می‌کنند و کنار آقای عارف می‌نشینم که ریاست ستاد بر عهده‌اش گذاشته شده بود. او از شخصیت‌های برجسته علمی و اجرایی کشور است و با بزرگ‌منشی مسئولیت این کار بزرگ را پذیرفته بود. 

آقای عارف روزهای سخت و پرکاری را پشت سر گذاشته و زحمت‌های زیادی برای سر و سامان دادن به ستاد کشیده بود. نشستم، تعارف کردند که اداره جلسه را برعهده بگیرم. 

جلسه عجیبی بود. این را می شد از همان آغاز که هنوز حرف اصلی مطرح نشده بود، حدس زد . شلوغ‌تر از جلسه‌های معمول بود. هم تعداد افراد حاضر زیادتر از همیشه بود و هم متنوع‌تر. برخی از وزرای دولت‌های پیشین، نمایندگان مجلس، سفرا، روحانیون، نویسندگان و اصحاب فرهنگ و هنر و مطبوعات، احزاب و تشکل‌های سیاسی و اجتماعی حضور داشتند. بعضی از افراد حاضر را من نمی‌شناختم و این برای اداره جلسه کار را سخت می‌کرد، اما آقای خاتمی همه افراد را می‌شناختند . 

جلسه با گزارشی از اولین سفر شهرستانی آقای خاتمی آغاز شد که برای ستاد موفقیت بزرگی بود و همه را به پیروزی امیدوار و در ادامه راه مصم‌تر کرده بود. 

سفر آقای خاتمی به شیراز ، یاسوج و بوشهر نشان داد که محبوبیت ایشان نه تنها در شهرهای بزرگی چون شیراز بالاست که حتی در مناطق روستایی و شهرهای کوچکی مثل نور آباد ممسنی نیز از محبوبیت بسیار زیادی برخوردار است، حال آن که که برخی گمان می‌کردند که آرای شهرهای کوچک و روستاها به دیگری اختصاص دارد. 

این سفر در اردوگاه رقیب هم بازتاب داشته است. سفر شیراز برای آنها هم نتیجه انتخابات را روشن کرده بود. 

پس از این گزارش امیدوار کننده، انتظار حاضران این بود که دراین‌باره و همچنین درباره برنامه‌ها و سفرهای آینده سخن گفته شود ، اما آقای خاتمی از قطعیت آمدن مهندس میرحسین موسوی سخن گفت و از آن جمله معروف "یا من یا میرحسین" و از حاضران خواست نظر بدهند. 

یاد جلسه اعلام نامزدی آقای خاتمی افتادم. در آن جلسه اگرچه آقای خاتمی اعلام نامزدی کرد، اما جمله‌ای گفت که جا را برای چنین تصمیمی برای خود باز نگه داشت: «این که چه کسی حضور بیابد طبعا تدبیری در کار بود که شاید آن تدبیر به نتیجه مطلوب نرسید. بنده خدا تدبیر می‌کند، ولی خداوند سرنوشت دیگری تقدیر می کند، گرچه هنوز معتقدم کارکرد و تاثیر آن تدبیر به پایان نرسیده است .» 

این اشارات از نگاه تیزبینان پنهان نبود و در پایان همان جلسه هم، در لابلای پرسش‌های خبرنگاران از اعضای برجسته ستاد آقای خاتمی، شنیده می‌شد، اما از دید اهل سیاست پنهان ماند . 

بحثی را که آقای خاتمی مطرح کرد در ذهن عده‌ای از ما با این اشارات گره خورد، اما بعد از سفر شیراز و تشکیل ستادهای شهرستان ها و استقبالی که از ورود آقای خاتمی به عرصه شده بود ، تصمیم گیری در این زمینه تصمیم گیری ساده ای نبود و عواقب بسیاری داشت. هر تصمیمی باید با ملاحظه بیشتری گرفته می شد. این نشست در واقع بخشی از همین ملاحظه و برای دستیابی به راه هایی آسان تر برای گذر از وضعیتی پیچیده بود . 

تقریبا همه می خواستند حرف بزنند و اغلب دوستان هم بر ماندن آقای خاتمی اصرار داشتند و دلایلی که در سخنان دوستان بود، دلایل مهمی بود و نمی شد به آسانی از کنار آن گذشت، اما طرح مسئله برای بسیاری غیر منتظره بود و طبیعی بود که اولین واکنش ها گاهی احساسی و حتی گاه عصبی باشد و در این میان نقدهایی هم بر نحوه ورود مهندس موسوی و پرسش هایی درباره سیاست های ایشان مطرح شد. 


نشست به درازا کشید و از زمان مقرر و معمول بسی فراتر رفت ، اماهنوز 14 نفر باقی مانده بودند . 


عذر خواهی کردم و پیشنهاد دادم آقای خاتمی جمع بندی کنند و دوستان باقی مانده دیدگاه خود را به صورت مکتوب به ایشان تحویل دهند .

نظرات را می‌توان به چند گروه تقسیم کرد:
• گروهی معتقد بودند آقای خاتمی باید بماند. بعضی از آنها با لحنی صریح به آقای خاتمی می‌گفتند شما حق ندارید انصراف بدهید. این تصمیم باید در عرصه عمومی مطرح و درباره اش تصمیم گیری شود. این گروه را بیشتر جوانان و یکی دو نفر از سیاسمتداران با سابقه تشکیل می‌دادند. 


• کسانی دیگر معتقد بودند این حرف مربوط به قبل از حضور آقای خاتمی در عرصه و صحنه انتخابات بوده است ، نه پس از اعلام نامزدی و شروع به کار ستادهای اجرایی، بنابراین زمان پرداختن به این موضوع گذشته است. 


• عده‌ دیگری می‌گفتند آقای خاتمی در جامعه موقعیتی استثنایی دارد و بر موج انتخابات سوار است و تا دیگری بخواهد این شرایط را به دست بیاورد عملا زمان گذشته است. اگر هدف پیروزی است، این مقصود فقط با آقای خاتمی میسر می شود و آرای ایشان لزوما به سبد آقای موسوی نمی رود. 


• برخی هم می‌گفتند الان از عرصه رقابت خارج نشوید و هم شما و هم مهندس موسوی در صحنه بمانید . زمان برای تصمیم گیری زود است . 

پس می کردم آقای خاتمی چنین فضایی را پیش بینی کرده و با اشراف به همه موارد تصمیم خود را گرفته بود. آقای خاتمی در سخنانی که معلوم بود درباره آن با مبانی خودش اندیشیده است، به برخی از واکنش ها پاسخ داد و خطرهایی را که ماندنش در صحنه به وجود می آورد، بر شمرد. بر دشواری تصمیم گیری هم اشاره کرد و به امیدهایی که با حضورش در انتخابات ایجاد شده بود نیز اشاره کرد و از جوانانی گفت که به طور خودجوش از ماه ها قبل کار را شروع کرده اند و به نگرانی هایش نیز اشاره کرد و به اتفاق هایی که ممکن است کناره گیری اش از انتخابات در پی داشته باشد. 

نکته مهم این بود که آقای خاتمی سخنانش را با استناد به جوان ترین عضو جلسه آغاز کرد . در سخنان آقای خاتمی یکی دو مطلب مهم تر از بقیه بود؛ یکی دفاع از میرحسین موسوی نخست وزیر دوران امام و هشت سال دفاع از این سرزمین بود و پرهیز از شکاف افکنی و دیگری ضرورت تغییر و ضرورت فعال بودن در عرصه انتخابات و تقویت جامعه مدنی و اشاره به این که از آغاز هم که پای در این راه گذاشتم می دانستم برای هزینه دادن آمده ام. 

او گفت من نامزدی خود را با فرض این که حیثیت من لطمه می خورد پذیرفتم. الان وضع کشور به‌گونه‌ای است که هر کس مسئولیت بپذیرد، قربانی خواهد شد. توقعات بالا رفته است و پاسخ دادن به خواست مردم سخت شده است.
 
توده مردم پس از مدت کوتاهی وقتی ببینند توقعاتشان برآورده نشده، ناراضی خواهند شد. من از این وضع اطلاع داشتم و کارگروه هایی که تشکیل داده بودیم، هم پیش بینی کرده بودند و پذیرش نامزدی من با علم به این بود. من همه این پیامدها را پذیرفتم. من پذیرفتم که به حیثیتم لطمه بخورد ولی پذیرفتن مسئولیت تابع نظر جمعی بود و برایم مسئله شخصی مهم نبود . الان در موقعیتی قرار گرفته ایم که اگر بی تدبیری کنیم ، نه شخص که جریان آسیب می بیند. 

روزی را به یاد آوردم که آقای خاتمی در جمع خبرنگاران با بیانی سربسته گفت: این انقلاب متعلق به این مردم است، این کشور متعلق به این ملت است و همه ما به کشور و سرنوشت آن احساس تعهد می کنیم. 

آقای خاتمی در بخش دیگری از صحبت خود گفت که خواست مردم در تمام نقاط کشور تقریبا یکسان است و فرقی بین مناطق برخوردار و غیر برخوردار از این نظر نیست. سفر من به شیراز به عنوان یک پدیده بسیار مهم است که نشان می دهد جامعه چه می خواهد و فلش خواست عمومی به کدام سمت است. اشاره او به سفر نور آباد ممسنی بود که مردم به طور خودجوش به خیابان ها ریخته بودند و حمایت پرشوری کردند و مرا به یاد شعار مردم خونگرم شیراز انداخت که با نشاط فریاد می زدند: «جمهوری اسلامی آزاد باید گردد». 

یکی از بزرگان جناح رقیب در جلسه ای پس از سفر آقای خاتمی گفته بود که نیازی به نظرسنجی نیست، این سفر نتیجه را نشان داد 

آقای خاتمی بحث دیگری را درباره این سفر مطرح کرد و گفت که الحمدالله این سفر هم انجام شد تا معلوم شود کناره گیری من از ترس رای نیاوردن نیست. 

بحث تفاوت گفتمانی آقای موسوی بحث دیگری بود که برخی از دوستان به آن اشاره کردند و ایشان از این تفاوت گفتمانی دفاع کرد و گفت که آقای موسوی حق دارد که گفتمان خودش را داشته باشد و آن گفتمان را به قدرت برساند.
 
ما لازم نیست در همه ابعاد مثل هم فکر کنیم. تاکید می‌کنم که آمدن آقای موسوی موجب تغییر می‌شود. بحث ما بحث گفتمانی نیست. گفتمان‌ها یکی نیست اما آمدن آقای موسوی به معنای گفتمانی است که نیروی ارزشمندی است و برای انقلاب به‌درد بخور است.
 
آقای موسوی با خصوصیات خودش به میدان آمده است و حقش هم هست که گفتمانش را مطرح کند و آن را به قدرت برساند. بی خود عصبانی نشوید. به آسمان نروید و به زمین بیایید. رای ایشان با رقیبانشان برابر است. اگر من نباشم احتمال بالا آمدن ایشان باز هم بیشتر خواهد شد. 

دفاع آقای خاتمی از مهندس موسوی مرا یاد تجربه برخورد با آقای هاشمی انداخت. گویی آقای خاتمی نگران تکرار چنین تجربه ای درباره مهندس موسوی بود. 

اکنون که این جملات را می‌نویسم یاد جمله‌ای در نامه مهندس موسوی می‌افتم که در نامه اش نوشته بود:
«خود می‌دانید که اینجانب چون شما راه درست را اصلاحات همراه بازگشت به اصول، و نیز پیرایش و نوزایی در این مسیر تلقی می‌کنم و اگر مختصات زمانه ایجاب نمی‌کرد برای تداوم این طریق کسی را مناسب‌ تر از پایه‌گزار آن نمی‌دانستم.» 

بر کسی پوشیده نیست که هم آقای خاتمی و هم آقای موسوی هر دو به اکراه آمده‌اند و هر دو وضعیت کشور را خطرناک دیده‌اند و به تعبیر مهندس موسوی اگر چه برای تحقق اصلاحات، کسی بهتر از آقای خاتمی نیست ولی مختصات زمانه مانع است. 

آقای خاتمی در ادامه صحبت خود گفت که اگر ما دو نفر و آقای کروبی با هم در میدان باشیم ، شکست قطعی است. با رفتن من می‌توانیم زمینه اجماع را فراهم کنیم. من می‌گویم منطقی فکر کنید. اگر من نیامدم تخریب نکنید. 

اگر زودتر تعیین تکلیف کنیم، بهتر است. این کار هر چه زودتر به نتیجه برسد در انسجام نیروها سودمندتر است.

آقای خاتمی در اینجا به نکته ای مهم اشاره کرد و گفت که باید در این انتخابات پیروز و موفق شویم و با بودن موسوی، من و او وارد بازی خواهیم شد که بازیگردان آن ما نیستیم. من نمی خواهم بازیگر صحنه ای باشم که دیگران طراحی کرده اند. آقای خاتمی با صراحت تمام گفت که پیروزی حقیقی را در اخلاق می بینم. دلم می خواهد به لحاظ اخلاقی پیروز باشیم و آدم های اخلاقی روی کار بیایند. 

پیروزی واقعی پیروزی اخلاقی است. کار من اخلاقی است. من وارد بازی تخریب مهندس موسوی نمی‌شوم. آمدن و نیامدن ما هر دو هزینه دارد. اما هزینه نیامدن من کمتر است. امیدمان به خداست و توکل به او داریم.

فراتر از سقوط اخلاق 

آن شب آقای خاتمی گفت که از اول هم آمدم تا خود را هزینه کنم، هم برای رای آوردن و هم برای پس از آن. به عبارت دیگر آقای خاتمی می دانست که در چه راهی قدم گذاشته است و علیرغم این اعلام نامزدی کرده بود.
 
سخنان آقای خاتمی برای آن جمع روشن بود، به خصوص که مدتی پیش در یکی از روزنامه ها ایشان را با خانم بی نظیر بوتو مقایسه و از سرنوشتی مشترک سخن گفته بودند، اما اقبال و استقبالی که ورود آقای خاتمی به عرصه ایجاد کرده بود، برای برخی آن قدر دور از انتظار بود که شکل تازه ای از تخریب ها آغاز شده بود که تمام حرمت ها زیر پا گذاشته می‌شد و از آن می توان به سقوط اخلاق تعبیر کرد و خود به تنهایی و بدون در نظر گرفتن حضور یا عدم حضور ایشان در صحنه به عنوان پدیده ای زشت قابل ارزیابی و تامل است.
چندی پیش بلوتوثی رد و بدل شد و در برخی از سایت ها نیز انتشار یافت که در آن روی یکی از شعرهای مرحوم آقای محمدرضا آقاسی تصاویری مونتاژ شده است. شعر با این مصرع آغاز می شود:«ای تیر و کمان به کف گرفته» تصویر روی این مصرع ، عکسی است از آقای خاتمی که اسلحه ای در دست دارد و نشانه گیری کرده است . مصرع بعدی ، یعنی «مولای مرا هدف گرفته» روی تصویری از مقام رهبری مونتاژ شده است .
 
من بار اول که آن را دیدم واقعا تکان خوردم و فکر کردم آیا سازندگان آن نمی دانند که با این کار حرمت بی احترامی به رهبری را شکسته اند؟ طبیعی بود که در وهله نخست این کار را نیز به نوعی هزینه کردن از رهبری ارزیابی کنیم ،اما مسئله از این عمیق تر است.
 
سازندگان آن بلوتوث، شخصیتی مثل آقای خاتمی را که هم در داخل و هم در خارج از کشور صاحب وجهه و پایگاه است و مهم تر از آن همواره نسبت به رهبری احترام و تکریم کرده است و مورد احترام رهبری است ، در چنین نسبتی با ایشان تصویر می کنند. از زاویه ای چنین کاری را می توان در ادامه همان خطی ارزیابی کرد که بحث ترور را مطرح کرد .
 
به عبارت دیگر آن چه به ذهن شنونده از این اتفاق می رسد این است که این کار نتیجه عکس بدهد ؛ با کسی که تیر و کمان به دست گرفته و مولای ما را هدف گرفته چه باید کرد؟ نتیجه چنین کارهایی چه خواهد شد ؟ آیا نباید از حوادث قبلی عبرت گرفت ؟ چنین نشانی های غلطی ما را به چه هدفی خواهد رساند؟

نکته جالب تر این است که چنین تحریف ها و سوء استفاده هایی از شعرهای این شاعر مرحوم در سطوحی نازل تر همیشه اتفاق افتاده است و ذکر خاطره ای از آن مرحوم در این جا خالی از لطف نیست.
 
مرحوم آقاسی یکی از شاعرانی بود که در نمایشگاه های ملی و محلی قرآن پای ثابت بود و و تا آخرین روزهای حیاتش با مدیران وزارت ارشاد رابطه نزدیکی داشت . 

وقتی هم که بیمار و بستری شد ، این وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دوره خاتمی بود که تا پایان کار به او یاری رساند ، در همان حال که اعتراض او به مدیریت فرهنگی در برخی از رسانه های عمومی به گونه ای مطرح می شد که انگار مخاطبش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است ، اعتراض او متوجه نهادهای دیگری بود . با این که شعرخوانی های او مورد توجه بود ، اما تصویرش به خاطر محاسن و موهای بلند و سیمای خاص او پخش نمی شد و این مورد اعتراضش بود .

برخی معتقدند این کار پس از بلوتوثی منتشر شد که در آن شاعر جوان، نیما دهقانی شعری در نقد آقای احمدی نژاد و حمایت از آقای خاتمی خوانده و مورد استقبال واقع شده و موجی ایجاد کرده بود. پایگاه آقای خاتمی در میان نسل جوان به گونه ای است که به نظر بسیاری کارهایی که خودجوش و توسط جوانان انجام می شد ، بسیاری مواقع موجی ایجاد می کرد که قوی تر از فعالیت های ستاد انتخاباتی ایشان بود.

اگر این بلوتوث را جوابی به شعر دهقانی بدانیم که احتمالش دور از ذهن نیست، باید به این نکته مهم اشاره کرد که نیما دهقانی خودآگاهانه و با مسئولیت شخصی شعری را برای موضوعی سروده و خوانده است ، اما مرحوم آقاسی شعرش را با موضوع و منظوری دیگر سروده است و اینک در جهت دیگری از آن سوء استفاده می شود.
دفاع از اخلاق
بخش دیگر سخنان آقای خاتمی دفاع همه جانبه ایشان از مهندس موسوی بود . از روز اولی که آقای خاتمی در صحنه انتخابات اعلام حضور کردند ، یکی از دغدغه های آقای خاتمی و بسیاری از دوستانشان روابط ایشان و مهندس موسوی بود . آقای خاتمی تاکید داشت که با مهندس موسوی رقابت نخواهد کرد ، اما پس از اعلام حضور آقای خاتمی و به خصوص پس از این که زمزمه هایی مبنی بر حضور مهندس موسوی شنیده شد ، همواره این نگرانی وجود داشت که در سطوح پایین تر رقابتی شکل بگیرد و خدای ناکرده نسبت به هر دو شخصیت بی احترامی شود. 

یک بار در نشستی به آقای خاتمی گفتم که می خواهم به یک موضوع اشاره کنم که خیلی بدیهی است و همین بحث را پیش کشیدم که دغدغه خود ایشان هم بود . 

یکی از قرارهایمان این بود که از نیروهای نزدیک به مهندس موسوی در ستاد استفاده کنیم . در کمیته فرهنگی که کارهایش با سرعت انجام می شد ، نیروهایی هم حضور می یافتند که به مهندس موسوی نیز نزدیک بودند . کمیته فرهنگی جلسات مختلفی داشت ودر آن چهره های برجسته این حوزه حضور داشتند و به واسطه ارتباطاتی که داشتند به صنوف مختلف فرهنگی دسترسی داشتند و از آنان مشورت می گرفتند. در این کمیته پیش نویس برنامه های آقای خاتمی در حوزه فرهنگ مشتمل بر 12 اصل تدوین شد.

اخلاق و منافع ملی 

آقای خاتمی آن شب از تصمیم بزرگ خود سخن گفت ، اما بسیاری از دوستان فکر می کردند که می توانند ایشان را به ماندن راضی کنند . از آن شب تا اعلام رسمی کناره گیری ، زیاد طول نکشید . 

جلسات دیگری تشکیل شد که من حضور نداشتم ، اما بی خبر نیستم و عجیب تر این که در گزارش برخی از برخی از سایت ها که دیگران را بی محابا به بی تقوایی متهم می کنند ، از من غایب در برخی از این نشست ها قول هایی نقل شده است که حتی به ادبیات من نیز شبیه نیست . 

آخرین نشست آقای خاتمی درباره انصرافش با مجمع روحانیون بود. ایشان به احترام بزرگواران مجمع قبل از نشست با آنان بیانیه انصرافش را منتشر نکرد . کناره گیری رسمی آقای خاتمی از انتخابات واکنش های مختلفی داشت و برای برخی از هوداران و به خصوص جوانانی که بی هیچ چشمداشتی چند ماه زودتر از ستادهای رسمی کارشان را شروع کرده بودند ، بسیار سخت بود ، اما اغلب کارشناسان و آگاهان از آن به عنوان یک تصمیم بزرگ اخلاقی یاد کردند . 

برای توضیح این تصمیم باید به آغاز نوشته ام برگردم .بسیاری را می توان یافت که نسبت به آدم های دیگر در دنیا بزرگ ترند ، انسان های اندکی می توان یافت که بزرگ تر از دنیایند . تحلیل رفتار آقای خاتمی در انتخابات اخیر و تصمیمی که گرفتند، نشان داد که ایشان نیز یکی از انسان هایی اند که بزرگ تر از دنیایند.
 
رفتار خاتمی در این ماجرا نیازمند تحلیل دقیق تری است ، اما برای درک اخلاقی و بزرگ بودن این تصمیم باید بتوانیم شرایطی را که آقای خاتمی در آن قرار داشتند ، در ذهن خود بازسازی کنیم. 

نظر سنجی های مختلف مراجع رسمی نشان می داد که وضعیت آقای خاتمی در انتخابات نسبت به تمام رقبایش بهتر است و احتمال پیروزی اش نسبت به تمام رقبا بیش تر . اقبالی که شخصیت های برجسته دینی ، فکری و فرهنگی کشور نسبت به ورود ایشان به عرصه انتخابات را داشتند ، بی نظیر است .
 
سفر به سه استان فارس ، کهگیلویه و بویر احمد و بوشهر نشان داد که محبوبیت آقای خاتمی محدود به شهرهای بزرگ نیست و حتی در شهر ها و روستاهای کوچک و محروم نیز پایگاه و جایگاه ارجمندی دارند که برای بسیاری از سیاسمتدران رشک برا نگیز است .

به عنوان نمونه مردم از کیلومترها مانده به شهر یاسوج به استقبال آمده بودند. گذشته از همه این ها در اقصا نقاط کشور جوانان به ایشان اقبالی شایسته داشته و به صورت خودجوش پیش از این که خود ایشان ورودشان را در عرصه اعلام کنند ، سازمان ها و نهادهایی را در حمایت از ایشان شکل داده بودند و حتی می توان گفت که همین نهادها و سازمان های خودجوش در به صحنه کشاندن ایشان نقش مهمی را ایفا کردند. 

در واقع همه شواهد نشان می داد که آقای خاتمی بخت اول ریاست جمهوری بود و تصمیمشان برای انصراف از نامزدی پشت پا زدن به قدرت و دنیا بود . ایشان در حالی چنین تصمیمی گرفتند که بنابر شواهد یکی از شانس های مسلم ریاست جمهوری هستند . 

شاید اگر پشت این تصمیم گیری مصلحت اندیشی های شخصی بود ، آن قدر اهمیت نداشت که اکنون دارد . کسانی که از نزدیک انتخابات را پیگیری می کنند می دانند که مهم ترین دلیل کناره گیری آقای خاتمی از رقابت ها ، مصلحت و منفعت ملی است .
 
این کناره گیری در واقع ترجیح منافع و مصالح ملی بر مصالح و منافع فردی است . آقای خاتمی می توانستند کماکان در صحنه بمانند و با استقبال پر شور و شوق مردم رو به رو باشند، اما بر اساس ارزیابی هایشان ماندن را خلاف منافع ملی می دانند .
 
به عبارت دیگر آقای خاتمی بین دو گزینه وفای به عهد به عنوان یک قاعده اخلاقی و شکوه پیروزی و قدرت ، اخلاق را برگزیدند، لذا در انصراف و کناره گیری در عین حضور موثر در عرصه انتخابات ذره ای تردید به خود راه نمی دهند و می رود تا راهی که باز شده است ، بماند. 

آقای خاتمی با این تصمیم نشان دادکه سیاست را می توان اخلاقی کرد و می توان از خواسته های فردی به نفع امری مهم تر گذشت . دفاع آقای خاتمی از انتخابات پرشور و وفاق و همدلی مهندس موسوی زاویه ای دیگر از رفتار اخلاقی ایشان را نشان می دهد. برخی گمان می کنند که در زمین سیاست بدون اخلاق هم می توان بازی کرد و برخی حتی می پندارند که این دو قابل جمع نیستند . خاتمی نشان داد عرصه سیاست را می توان اخلاقی تر کرد . باری انسان های بزرگ تر از دنیا افسانه نیستند.
 

برچسب ها: مسجد جامعی خاتمی
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین