bato-adv
کد خبر: ۳۵۲۲۱

پیش از این مدافع "حکومت اسلامی" بودم

محسن غرویان
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۸ - ۲۷ آبان ۱۳۸۸


حجت‌الاسلام و المسلمين غرويان از محققان صاحب‌نام و برجسته حوزوي است. استاد، اهل فضاهاي علمي و مباحثات انديشه‌اي است. اهل علم خوب مي‌دانند كه علم‌ورزي با سكون سر ناسازگاري دارد و اقتضاي مطالعه و تحقيق، تكامل آرا و پيشبرد انديشه‌هاست. زندگي علمي ايشان ناظر بر صحت اين مدعاست. 

متني كه مي‌آيد حاصل گفت‌وگوي صميمانه ما با ايشان در باب انقلاب اسلامي است. گفت‌وگو از مباحث انديشه‌اي انقلاب اسلامي آغازيد و به برخي حوزه‌هاي ديگر نظير نسبت اسلاميت و جمهوريت، وضعيت مطلوب و صحيح در جناح‌بندي‌هاي سياسي، آسيب‌شناسي وضع موجود با اشاره به حوادث اخير و مباحثي در باب اصولگرايي اصلاح‌طلبانه كشيده شد. 

در آغاز گفت‌وگو توضيح دهيد كه آرمان و هدف اصلي انقلاب اسلامي و رهبران آن به‌ويژه حضرت امام خميني(ره) چه بود و انقلاب اسلامي آن جامعه آرماني خود را چگونه تصوير مي‌كرد؟
از نگاه اينجانب، انقلاب اسلامي ادامه انقلاب انبيا و رسل آسماني و ائمه معصوم(ع) بوده است. به اين دليل مشخص كه آموزه‌هاي حضرت امام(ره) همان آموزه‌هاي انبيا و مصلحان آسماني است. امام خميني(ره) در محضر مكتب انبياي الهي و پيشوايان معصوم پرورش يافتند و به همين دليل تلاش‌هاي ايشان در امتداد مكتب انبيا و رسل آسماني معني پيدا خواهد كرد.

پيغمبر اسلام در توضيح علت برانگيختن انبياي الهي مي‌فرمايند كه «اني بعثت لاتمم مكارم‌الاخلاق» يعني من براي تهذيب نفوس و تكميل و اتمام مكارم اخلاقي آمده‌ام. بنابراين از آنجا كه انقلاب اسلامي هم در راستاي نهضت پيامبران معني مي‌يابد و هم به دنبال انسان‌سازي بر مبناي فضايل اخلاقي و ايجاد يك جامعه انساني - اسلامي براساس ارزش‌هاي الهي بود و حكومت ايده‌آل انقلاب هم همان حكومتي است كه انبياي الهي تعقيب مي‌كردند.
 
لذا جامعه ما بايد به سمت و سوي مورد نظر انبياي الهي حركت داده شود. رهبران انقلاب (حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري) هم در اين راستا گام برداشته‌اند كه حركت به سمت يك جامعه ديني و انساني است كه ارزش‌هاي انساني و كمالات لايق به حال انسان در آن جامعه ظهور و تبلور پيدا مي‌كند. 

با توجه به اهداف انقلاب، در ساليان پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي رسيدن به آن اهداف روش‌هاي مختلفي مطرح شد و به‌طور خاص جناح‌بندي‌هايي هم ميان پيروان انقلاب صورت گرفت. در خصوص مباني اين اختلافات و جناح‌بندي‌ها توضيح دهيد؟
همانطور كه بعد از رحلت هر پيغمبري مفسران مختلفي جهت تفسير و توضيح آموزه‌هاي آن پيغمبر هويدا مي‌شوند و در نتيجه جناح‌‌بندي‌هايي ميان اين مفسران صورت مي‌گيرد، بعد از رحلت امام خميني(ره)هم همين اتفاق در كشور ما افتاده است و به‌عنوان مثال دو جناح كلي و معروف به نام اصولگرايي و اصلاح‌طلبي شكل گرفت كه هر دوي اين جريانات هم داعيه امام(ره)و انقلاب را دارند و هم مي‌گويند كه تفسير و قرائت ما از امام و انقلاب، همان قرائت امام خميني از اسلام و انقلاب است.
 
البته با توجه به اختلاف برداشت‌ها طبعا اين جريان‌ها با يكديگر اختلاف‌نظرهايي نيز در حوزه‌هاي گوناگون دارند. از لحاظ تيپولوژي افراد هر دو جناح هم شباهت‌هاي فراواني وجود دارد. به عنوان مثال در هر دو جناح مراجع تقليد و روحانيون عالي‌رتبه و اساتيد دانشگاهي وجود دارد. البته بايد به اين نكته عنايت داشت كه هيچ يك از اين جريانات اصلاح‌طلب و اصولگرا كاملا يكدست و هماهنگ نيستند و در ميان آنها، هم افراد افراطي و تفريطي وجود دارد و هم افراد معتدل و ميانه‌رو.
 
طبعا از اين تكثر گريزي نيست چرا كه به هر حال نمي‌توان اذهان و تفكرات را مسدود كرد. بنابراين اختلافات و تنوع فكري و نظري اجتناب‌ناپذير است و بايد با بالا بردن قدرت تحمل و سعه‌صدر زمينه حضور اين جريانات را در جامعه فراهم آورد. 

چه ايرادات اساسي مي‌توان به رويكردها و مباني فكري دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا وارد كرد؟
در پاسخ به اين پرسش بايد گفت كه دو جريان افراطي و تفريطي در جناح‌هاي سياسي وجود دارد؛يك گروه كاملا مدرن و غربي فكر مي‌كنند و جريان ديگر به اصطلاح سنتي. گروهي كه در جريان اصلاح‌طلب تا اندازه‌اي با ديسيپلين مدرن و غربي تفكر مي‌كنند معتقدند كه براي اداره و مديريت كشور بايد همه امور از غرب اخذ گردد و كشور به شكل كاملا غربي اداره شود. 

حتي برخي از اين افراطيون معتقدند كه در اداره حكومت دين را بايد به‌طور كامل كنار گذاشت و لذا حكومت ديني بي‌معني است و حكومت بايد كاملا دموكراتيك بوده و پايه‌هاي مشروعيت و مقبوليت آن مبتني بر آراء مردم باشد. مشخص است كه اين نوع نگاه به حكومت با مباني اسلامي ما سازگار نيست. 

عده‌اي ديگر هم تحت عنوان اصولگرايي با رويكردي سنتي حاضر به پذيرش هيچ گونه تنوع و اقتباس از كشورهاي غربي و به اصطلاح غرب فرهنگي نيستند و با بي‌توجهي به عقلانيت، علوم و فلسفه‌هاي جديد هر گونه رويكرد عقلاني در مديريت كشور را انكار مي‌كنند. 

به منظور حل مشكلات فوق بايد كتاب و سنت و عقل را در كنار يكديگر حفظ نمود و عقلانيت جديد را براساس علم، فلسفه و فرهنگ دنياي امروز با موازين كتاب و سنت هماهنگ كرد كه اين امر، رسالت مجتهديني است كه از يك طرف احاطه كاملي بر منابع و اصول ديني و اسلامي دارند و از طرف ديگر روشن‌بين، روشن‌ضمير و روشنفكر به معناي دقيق و درست آن هستند. يعني با سنجش درست و كامل شرايط جهاني، مقتضيات زمان و مكان را در اجتهاد لحاظ كرده و معارف اسلامي را متناسب با اين مقتضيات تفسير مي‌كنند. 

اين نقش همان نقشي است كه حضرت امام عمل مي‌كردند و امروز مقام معظم رهبري آن را ادامه مي‌دهند و برعهده‌گيري آن را از بزرگان و عالمان دين مي‌خواهند. 

تا چه ميزان امكان شكل‌گيري و گسترش دايره نفوذ جريان جديدي به‌نام اصولگرايي اصلاح‌طلبانه يا اصلاح‌طلبي اصولگرايانه وجود دارد كه داراي محسنات دو جناح فعلي باشد و از معايب آنها به دور ماند؟
البته بنده فكر مي‌كنم كه جريان سوم الان هم وجود دارد. اما اگر اين جريان به شكل بارزتر و با ظهور و بروز بيشتر و با يك انسجام و تشكل قدرتمندتر و شفاف‌تري به ميدان بيايد بسيار مفيد و مناسب خواهد بود. چون از نظر اينجانب حضور جدي جريان سوم اقتضاي زمانه و اوضاع سياسي كشور است. 

البته بروز و ظهور اين جريانات مثل شكوفا شدن غنچه و گل در يك درخت يا در يك چمن است و به هر حال وقتي فصلش فرابرسد اين جريانات بروز مي‌يابند. بنابراين فكري در جامعه وجود دارد كه معرف حد اعتدالي بين دو خط اصلاح‌طلبي و اصولگرايي ذيل اين هدف است كه تندروي‌ها كنترل گردد و تا اندازه‌اي تنوع افكار به رسميت شناخته شود. مبناي اصلي خط فكري جديد اين است كه از افكار، نيروها و استعدادهاي مختلف با حفظ اصول كلي اصولگرايي كه شامل انقلاب اسلامي، ولايت فقيه، قانون اساسي، قرآن و سنت است، به‌دور از تندروي‌هاي راديكالي استفاده شود. هم‌اكنون شخصيت‌هايي اين جريان را تئوري‌پردازي و مديريت مي‌كنند. 

اما اينكه عنوان اين جريان چه باشد به نظر مي‌رسد كه هنوز اسم خاصي براي اين جريان مشخص نشده است. به هر حال مسماي اين جريان در جامعه وجود دارد. 

مباني و مولفه‌هاي جريان جديد با توجه به بيانات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري چيست؟
مي‌توان ديدگاه‌هاي اين جريان را در زمينه‌هاي گوناگون تبيين كرد. به عنوان نمونه در زمينه سياست خارجي و روابط بين‌الملل، ديدگاه حضرت امام (ره)اين بود كه ما نمي‌توانيم حكومتي بريده از تمام جهان داشته باشيم. زيرا در جهان امروز روابط سياسي، اقتصادي و نظامي گسترده‌اي ميان همه كشورها برقرار است و لذا ما نمي‌توانيم در يك جزيره‌، بريده از كل عالم زندگي و كشور را اداره كنيم.
 
پس ضرورت زمان ما اين امر را اقتضا مي‌كند كه ما با حفظ اصول و ارزش‌هاي تغيير‌ناپذير انقلاب اسلامي مانند ديانت، اخلاق، ارزش‌هاي انساني و اخلاقي، قانون‌ اساسي و اصل ولايت فقيه و بر اساس علم و آگاهي به زمانه به نحوي كشور را اداره كنيم كه جايگاه ايران در بين ملت‌ها و دولت‌هاي دنيا، همواره جايگاهي شرافتمندانه و آبرومندانه باشد. رخداد اين امر نيازمند پرهيز از ماجراجويي در صحنه جهاني است.
 
بنابراين ما نبايد يك حكومت ماجراجو باشيم و بايد در كنار ساير دول و ملت‌ها در اداره امور جهان مشاركت داشته باشيم لذا بايد تنش‌زدايي به عنوان يك سياست بين‌المللي و جهاني مورد توجه مقامات مسئول باشد و اين موضوعي است كه در آموزه‌هاي ديني ما نيز موجود است. در داخل كشور تنوع فكري اجتناب‌ناپذير است. 

تعداد زيادي از شخصيت‌هاي متفكر، انديشمند، بااستعداد، خلاق و مبتكر چه در حوزه و چه در دانشگاه هستند كه بايد از وجود آنها استفاده شود. اما اگر انحصارطلبي در پيش گرفته شود و ادعا شود كه حكومت فقط بايد در دست طيف فكري خاصي باشد، استفاده از نخبگان و انديشمندان ممكن نخواهد بود. 

در اداره كشور بايد با سعه‌صدر عمل كرد. در روايتي از امام معصوم(ع) هم آمده كه سعه‌صدر، ابزار رياست است. در نتيجه براساس آموزه‌هاي ديني، سياستمدار كسي است كه در عمل و باورهاي خود سعه‌صدر داشته باشد و خود را تنها فرد برحق و بي‌نياز از مشورت نداند. همانطور كه مقام معظم رهبري فرموده‌اند در كشور ما حتي ديگر اديان مذهبي يعني مسيحي‌، يهودي‌ يا زرتشتي ‌طبق قانون اساسي پذيرفته و تحمل مي‌شوند. 

طبعا بر مبناي فرمايش ايشان، نظام هيچ هراس و خوفي از دگرانديشي چه مذهبي و چه سياسي ندارد البته اگر اين افراد بخواهند كه اصل نظام، انقلاب و قانون اساسي را زير سوال ببرند يا با آن مخالفت كنند بايد در برابر آنها ايستاد. اما در حوزه تفكر اسلامي و در چارچوب مقررات و قوانين جمهوري اسلامي بايد اختلاف نظرها را پذيرفت. 

بنابراين براي انتصاب مسئولان كشور در سطوحي چون وزرا، استانداران، شهرداران و معاونان آنها اشكالي ندارد كه از افراد با خطوط فكري مختلف استفاده شود چرا كه اين افراد به‌رغم اختلاف فكري در اصول و ارزش‌هاي كلي انقلاب و نظام با هم همسو و هماهنگ هستند. در نتيجه اگر اختلاف مشرب‌ها و سلايق، ضربه‌اي به اصول وارد نكند امر طبيعي بوده و بايد براي اداره كشور به تنوع افكار و روش‌ها احترام گذاشت. 

با توجه به نظراتي كه درباره نسبت ميان اسلاميت و جمهوريت نظام مطرح مي‌شود از نگاه شما جايگاه صحيح راي مردم در نظام جمهوري اسلامي چيست؟
من تا مدتي پيش از ايده‌اي به نام حكومت اسلامي شديدا دفاع مي‌كردم. اما اخيرا به اين نتيجه رسيده‌ام كه راي مردم يعني راي اكثريت، سهمي مهم در مشروعيت دارد و اين چنين نيست كه راي مردم و اكثريت در مشروعيت نظام اسلامي هيچ نقشي نداشته باشد.

برچسب ها: غرویان اصولگرایی
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین