bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۲۵۸۲۵
سرمقاله روزنامه های امروز یکشنبه

سرمقاله: کیش و مات باراک اوباما

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله: زنجيره اي كه بايد پاره شود، آژانس همياري با آمريكا، کیش و مات باراک اوباما، كاهش ارزش ريال، خوب يا بد و ...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۳ - ۲۶ شهريور ۱۳۹۱

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند از جمله: زنجيره اي كه بايد پاره شود، آژانس همياري با آمريكا، کیش و مات باراک اوباما، كاهش ارزش ريال، خوب يا بد و ...كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان: «زنجيره اي كه بايد پاره شود»
«زنجيره اي كه بايد پاره شود» عنوان يادداشت روز كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي خوانيد:

تجربه سال ها و دهه هاي گذشته به روشني و بدون ترديد ثابت كرده است كه ساختار قضايي سازمان ملل و تشكيل نهادهاي به اصطلاح حقوق بشري و تأسيس دادگاه هاي كيفري بين المللي و حتي ايجاد ديوان كيفري بين المللي- ICC- تنها تحت چنبره و در راستاي سيطره قدرت هاي زورگو و مدعي غربي است.

بنابراين اگر كلكسيوني از جنايات، تجاوزات و جنگ و خونريزي و كشتار به وقوع بپيوندد، متأسفانه مصونيت جنايتكاران يك اصل نانوشته است! همچنان كه اگر همين داعيه داران صلح و حقوق بشر به اصول و اعتقادات و مقدسات ديني چندين ميليارد موحد و دين مدار اهانت نمايند هيچ محاكمه و مجازاتي در كار نيست.

اهانت نفرت انگيز به ساحت نوراني پيامبر خاتم و قرآن كريم نيز در حالي طي سال هاي اخير از سوي دشمنان اسلام رذيلانه و عجزآلود افزايش پيدا كرده است كه در بسياري از كشورهاي غربي تنها صحبت و انتقاد از هلوكاست جرم است بنابراين بدون شك نبايد مسلمانان و جهان اسلام به اعتراضات و راهپيمايي ها و محكوم كردن جنايات پيدا و پنهان آمريكايي- صهيونيستي بسنده نمايند.

تمام حرف در اين است كه بايد كاري كرد چرا كه به تعبير رهبر انقلاب در پيام اخيرشان؛ «اگر از حلقه هاي قبلي اين زنجيره پليد يعني سلمان رشدي و كاريكاتوريست دانماركي و كشيش هاي آمريكايي آتش زننده قرآن حمايت نمي كردند، امروز كار به اين گناه عظيم و غيرقابل بخشش نمي رسيد.» و نكته اساسي همچنان كه «آقا» در پيام مهم شان پيرامون اهانت نفرت انگيز به پيامبر اسلام تأكيد كردند اين است كه «عاملان» اين جنايت شنيع و «پشتيبانان مالي» آن نيز مجازات شوند.

از همين روي؛ دايره مجازات به سلمان رشدي، كورت وسترگارد (كاريكاتوريست هتاك دانماركي)، تري جونز (كشيش گستاخ آمريكايي) و يا سام باسيل (سازنده فيلم موهن اخير عليه پيامبر اسلام) نبايد محدود شود.

از سوي ديگر؛ بي تحركي كشورهاي اسلامي درباره اقدامي عملي و راهگشا در مقابله با اهانت ها و گستاخي هاي دشمنان اسلام تا جايي ادامه داشته است كه متأسفانه عاملان شرور و پشتيبانان روسياه آنها با ژست حقوق بشري موضوع مصونيت و عدم مجازات متجاوزان و اهانت كنندگان به مقدسات را علني و رسانه اي مي كنند! سه هفته پيش بود كه رسانه هاي غربي و از جمله خبرگزاري فرانسه از معافيت مجازات قضايي شش سرباز و سه تفنگدار دريايي آمريكا كه به قرآن سوزي متهم بودند خبر دادند.

ناگفته پيداست كه اين رويه شوم و مشمئزكننده كه از سنت هاي مدرنيته و دنياي جديد غرب با داعيه حقوق بشري و ژست دروغين تسامح و تساهل است يك پيوست دارد و آن اشاعه و شيوع اصل نانوشته «بي كيفري» اهانت كنندگان به اديان- بخصوص اسلام- و جنايت و تجاوز به سرزمين هاي اسلامي و مسلمانان مظلوم است.

جالب اينجاست كه حاميان و تشويق كنندگان عاملان اهانت به اديان و مقدسات، همان جريان جاه طلب و پلشتي است كه دست تجاوز و جنايتش در سرزمين هاي اسلامي آشكار است و با قشون كشي به منطقه مسلمانان كلكسيوني از جنايت و كشتار و خونريزي و آدم كشي و نسل كشي را مرتكب مي شود و بلافاصله فرياد حقوق بشر -كه از دهان آنها تهوع آور است- را با هدف انحراف افكار عمومي سر مي دهد!

اما خطاي راهبردي جريان صهيونيستي- آمريكايي در تلاش براي ملكوك كردن سيماي اسلام و دميدن در پروژه اسلام هراسي اين است كه مقارن با اين سناريوهاي ناشيانه و طراحي هاي احمقانه، موج مواج بيداري اسلامي را در معادلات شان نگنجانده اند و هر روز براي افكار عمومي دنيا بهتر مشخص مي شود كه حيثيت و اعتبار به اصطلاح حقوق بشري آنها تنها يك ماهيت ظاهري و رسانه اي دارد. در اين ميان اعتبار مراجع قضايي بين المللي نيز به شدت مورد خدشه قرار گرفته است.

درباره دامنه بي اعتباري نهادهاي بين المللي قضايي به چند نمونه در سال هاي اخير مي توان اشاره كرد:

1- ديوان كيفري بين المللي كه صلاحيت رسيدگي به جرايمي چون جنايت جنگي، نسل كشي، جنايت عليه بشريت و تجاوز را يدك مي كشد در جريان جنگ غزه نشان داد كه تحت تاثير و كنترل قدرت هاي غربي است و عملا از مجازات مقامات كودك كش تل آويو سر باز زد.

طرفه آنكه همين ديوان در قضيه سودان حكم جلب عمرالبشير رئيس جمهور اين كشور مسلمان را صادر كرد و رسيدگي به پرونده او را در دستور كار قرار داد.

2- كميته تحقيق سازمان ملل طي گزارشي رژيم متجاوز صهيونيستي را از حمله مرگبار به كاروان آزادي غزه و كشتي مرمره در 31 ماه مه 2010 تبرئه كرد و عملا نگذاشت مقدمات مجازات براي مقامات جنايتكار صهيونيستي فراهم شود.

3- متاسفانه در كشتار و جنايت مسلمانان در ميانمار نيز هيچ مرجع و محكمه كيفري بين المللي به موضوع جنايت متجاوزان و قاتلان ورود نكرد و از سوي ديگر در گزارش هاي عجيب و غريب از سوي نهادهاي به اصطلاح حقوق بشري ايران اسلامي به نقض حقوق بشر متهم مي شد!

4- لشكر كشي هاي آمريكا و كشتار زنان و كودكان و غيرنظاميان مسلمان در جنگ هاي عراق و افغانستان نيز از جمله مواردي است كه در دهه اخير بدون مجازات جنايتكاران و متجاوزان ادامه پيدا كرد. همچنانكه در پاكستان نيز بر اثر حملات هوايي آمريكا و چند كشور همپيمان آن، بارها مسلمانان كشته شدند ولي هيچيك از جانيان و قاتلان و آمران پشت پرده به مجازات نرسيدند. با اين حال آنچه از عجايب روزگار بوده، پررويي وقيحانه آمريكايي ها است كه به بهانه حادثه خودساخته 11 سپتامبر در سال 2001، طي 12 سال گذشته، مسلمانان را به تروريسم متهم كرده اند.

بنابراين آنچه محرز بوده اين است كه به موازات جنايات و تجاوزات جريان صهيونيستي-آمريكايي عليه مسلمانان و كشورهاي اسلامي، خط اهانت به مقدسات ديني و اسلامي نيز در راستاي مقابله با قدرت اسلام تداوم خواهد داشت و البته اين در پهنه سياست باخت استراتژيكي را براي جبهه غربي- عبري رقم خواهد زد.

علت اشتباه و باخت راهبردي آمريكايي ها و صهيونيست ها را مي توان در تحليل خواندني اينديپندنت پي گرفت كه در مقاله اي به قلم رابرت فيسك با اشاره به اعتراضات جهان اسلام پيرامون اهانت به پيامبر اعظم(ص) و تبعات توهين به مقدسات مسلمانان مي نويسد؛ تحريك كنندگان بدانند در خاورميانه، سياست آميخته با ديانت نيست بلكه سياست و ديانت يكي هستند.

رابرت فيسك همچنين تصريح مي كند كه واكنش نسبت به مقدسات فقط محدود به مسلمانان نيست و مسيحيان هم نسبت به توهين به مقدسات بي تفاوت نيستند.

نكته گفتني اين است كه بايد از ظرفيت پردامنه ملت هاي مسلمان و قيام ها و اعتراض هاي پرخروش مسلمانان عليه سياست هاي متجاوزانه و بي شرمانه صهيونيست ها و آمريكايي ها استفاده كرد و نبايد متجاوزان، جنايتكاران، اهانت كنندگان و تحريك كنندگان در ميان افكار عمومي مسلمانان و در سطح جهان اسلام مجازات شوند.

به طور مشخص بايد دو اقدام عملياتي شود؛ يكي آنكه در پي اقدام وقيحانه و بي شرمانه اهانت كنندگان به مقدسات ديني چه عاملان و چه آمران و حاميان در سطح افكارعمومي دنيا مجازات شوند و ديگر آنكه بايد راهكاري انديشيده شود تا مجازات قضايي آنها نيز عينيت بيابد.

هر دو اتفاق مورد اشاره در گرو تشكيل دادگاه هاي بين المللي مستقل است چرا كه صدور احكام قضايي از سوي يك مرجع صلاحيت دار بين المللي نه تنها يك برد رسانه اي روشنگرانه و آگاهي بخش براي افكار عمومي دنيا دارد و خيلي از پشت پرده ها را براي عموم مردم جهان آشكار مي سازد بلكه شاخصه عدالت را نيز در سطح بين المللي استوار مي كند و بالاخره زنجيره اهانت ها و توهين ها به مقدسات ديني و اسلامي را متوقف مي كند.

با توجه به اوج گرفتن فضاي بيداري اسلامي از سوي كشورها و ملت هاي مسلمان و در شرايطي كه اخيرا ايران اسلامي رياست بر جنبش غيرمتعهدها- دو سوم كشورهاي سازمان ملل- را بر عهده گرفته است بايد اعتراضات، راهپيمايي ها و محكوميت هاي گسترده به يك خروجي مناسب گره بخورد و آن فراهم كردن مقدمات تشكيل دادگاهي بين المللي است كه تحت نظارت و نفوذ قدرت هاي غربي و لابي صهيونيستي نباشد و اينچنين است كه تيغ عدالت زنجيره اهانت به مقدسات را پاره خواهد كرد.

رسالت: «شتاب در سقوط»
«شتاب در سقوط» سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن مي خوانيد:

آنان كه نگاهي توحيدي و تحليلي واقع بينانه به تاريخ دارند ، «حوادث واقعه» غافلگير و مايوس شان نمي سازد؛ چنانكه اهانت اخير يك كارگردان مزدور آمريكا و صهيونيست‌ها به ساحت مقدس پيامبر اعظم(ص) حضرت محمد بن عبدالله (ص) را بايد با اين نگاه تاريخي ، تحليل و ريشه يابي كرد: روزي كه رسول گرامي ما همراه همسر و پسر عمويش، نماز جماعتي سه نفره در كنار كعبه يا در بيابانهاي اطراف مكه يا در خانه «ارقم» برگزار مي‌كردند، كفار و مشركين قريش، از اين «بالاترين فرياد» احساس خطر نمي‌كردند اما آن گاه كه تاثير پيام توحيد و تلاوتهاي پيامبر در كنار حجر اسماعيل را در رفتار بلال و عمار و پدر ومادرش و ديگر مسلمانان مشاهده كردند، نگران شدند و ابتدا از ابوطالب خواستند به آن حضرت توصيه كند دست از پيام خويش بردارد و سپس به اميد تطميع به پيامبر پيشنهاد قدرت و ثروت دادند و چون نتيجه نگرفتند به اعمال قدرت و تهديد و شكنجه و آزار پيامبر و مسلمانان روي آوردند و توطئه قتل پيامبر را طراحي كردند.‏

با ورود پيامبر به مدينه و آنگاه كه كفار در وادي منطق و استدلال، زمينگير شدند، توطئه‌ها پيچيده تر شد و به موازات تهاجم‌هاي نظامي، تهاجم‌هاي فكري شدت گرفت و در اين ميان «استهزاء» يكي از گسترده‌ترين شيوه‌هاي تهاجم فكري بود البته در طول تاريخ استهزاء و تمسخر همواره يكي از رايج ترين ترفندهاي حق ستيزان عليه پيامبران الهي و حق جويان بوده است.

چنانكه قرآن بارها متذكر مي شود كه:‏ «هيچ پيامبري نيامد مگر آنكه او را مورد استهزاء قراردادند». (1)

اما به هر حال «استهزاء» بر مسلمانان و حتي بر پيامبر گرامي اسلام (ص) گران مي‌آمد لذا خداوند به ايشان فرمود: «ما مي‌دانيم كه از آنچه مي‌گويند دلتنگ مي‌شوي» (2)

و وعده الهي نازل و موجب آرامش خاطر مسلمانان شد كه: (اي پيامبر) «ما شر استهزاء‌كنندگان را از تو برطرف  خواهيم كرد.» (3)

و در آياتي ديگر براي آنكه باز هم تحمل استهزاء را بر پيامبر و مسلمانان آسان سازد ، قرآن ، سنت الهي را بيان مي‌كند كه آتش استهزاء دامنگير خود استهزاء كنندگان خواهد شد و به خود آنان بازمي‌گردد. (4)‏

امروز هم سردمداران نظام سلطه جهاني، از سر استيصال و همانند غريقي كه به هر شاخه‌اي چنگ مي زند، به سياست توهين و استهزاء متوسل شده‌اند، شايد از اين طريق جايگاه مقدس اسلام تنزل يابد و عشق به پيامبرگرامي اسلام و موج اسلام خواهي در جهان فروكش كند لذا روزي به سلمان رشدي و زماني به سياستمدار سرسپرده دانماركي و نوبتي به كشيش بي دين آمريكايي و اخيرا به كارگردان مزدور آمريكايي ماموريت مي‌دهند تا سياست استهزاء را عملياتي كنند البته موارد فوق نمونه‌هاي كوچكي از انبوه سياستها و اقداماتي است كه سالهاست صهيونيست‌ها و آمريكايي‌ها و سردمداران نظام سلطه، در عرصه تضعيف و تخريب اسلام به كار گرفته‌اند و از جمله مواردي است كه دستشان رو شده است.‏

استكبار جهاني از همان زمان كه پاي به كشورهاي اسلامي نهاد به روشني دريافت كه دشمن اصلي منافعش، اسلام و مقدسات اسلامي و پيوند ناگسستني ميان اسلام و استقلال است و به هر كجا كه پاي نهاد تا ثروت مسلمين را به يغما ببرد و بر استقلال سياسي و فرهنگ امت اسلام خدشه وارد آورد ، قرآن وپيامبر اعظم (ص) را به عنوان بزرگترين مانع در برابر خويش يافت و لذا حيله‌اي انديشيد تا ادياني با روكش اسلام، (نظير وهابيت) اختراع كند كه با منافع آنان در تضاد نباشد.

اما با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بار ديگر خورشيد حقيقت اسلام در سراسر جهان پرتو افكنده است و ديگر انحراف و برداشت هاي فرمايشي از دين اسلام، نظير اسلام طالباني و تركيه اي و امثال آن، نمي تواند مانع رويت آن شود و همچنان كه ورود پيامبر (ص) به مدينه و تشكيل حكومت اسلامي، پاداش 13 سال صبر و مقاومت در مكه بود، امروز هم مسلمانان پس از 1400 سال سختي بارديگر شاهد حضور اسلام و حضور معنوي پيامبر گرامي اسلام (ص) در مدينه اي به گستره همه كشورهاي اسلامي، بلكه فراتر از آن هستند.‏

شگفت آنكه همچنان كه شدت خشم و نگراني از به خطر افتادن منافع ، مانع آن شد كه ابوسفيان و سردمداران كفار قريش، تحليلي واقع بينانه از اعمال سياستهاي خويش عليه پيامبر (ص) داشته باشند و در نتيجه نتوانستند آثار زيانبار اين سياست‌ها را براي خود ارزيابي كنند، امروز هم سردمداران نظام سلطه بي آنكه خود بخواهند، به سياستهايي متوسل شده اند كه آتش عشق نهفته در قلب مسلمانان جهان را شعله ور مي سازد و حتي جميعت‌ هاي ساكت و خاموش مسلمان را به صحنه مي‌آورد تا در دفاع از مقدسات خويش عليه شيطان بزرگ فرياد برآورند.«ولا يحيق المكر السيئ الا باهله» (نيرنگ زشت جز دامن صاحبش را نگيرد) (5)‏

منابع:
1- زخرف 7. يس 30، حجر11
2- حجر 97
3- حجر 95‏
‏4- انعام 10، هود 8، نحل 34 ، انبيا 41، زمر 48،  غافر 83، جاثيه 33
5- فاطر 43‏

جمهوري اسلامي: «آژانس همياري با آمريكا»
«آژانس همياري با آمريكا» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد:

بسم‌الله الرحمن الرحيم
آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، در نشست شوراي حكام خود با اكثريت آراء قطعنامه‌اي تكراري و انتقادي عليه برنامه‌هاي هسته‌اي جمهوري اسلامي ايران تصويب كرد. از ميان 35 كشور عضو شوراي حكام، تنها كوبا به اين قطعنامه كه حاصل اقدام گروه 1+5 بود، رأي مخالف داده و سه كشور مصر، تونس و اكوادور نيز به آن رأي ممتنع دادند.

در اين قطعنامه آمده است: ايران قطعنامه‌هاي سابق سازمان ملل مبني بر تعليق غني سازي هسته‌اي را ناديده گرفته و از آن سرپيچي كرده و براساس اطلاعات منابع نامشخص، هنوز از عدم تلاش ايران براي دستيابي به توان هسته‌اي با كاربرد نظامي، اطمينان حاصل نشده است.

اين، دوازدهمين قطعنامه شوراي حكام عليه جمهوري اسلامي ايران در طول 9 سال گذشته است بويژه كه در سالهاي اخير در تمامي نشست‌هاي شوراي حكام كه به طور معمول سالي پنج بار برگزار مي‌شود، گزارش آقاي آمانو مدير كل آژانس، دستمايه و زمينه ساز ايجاد موج تبليغاتي عليه جمهوري اسلامي ايران بوده و در واقع كليد جوسازي و زياده خواهي‌هاي غرب عليه ايران را زده است.

اين آتش افروزي و به عبارتي ايجاد آتش تهيه براي هجمه ديپلماتيك غرب، از جمله وظايف آقاي آمانو در سمت مدير كلي جديد آژانس است كه از روز اول بناي خوش خدمتي براي غرب را در دستور كار خود قرارداده است.

براين اساس بسياري از قطعنامه‌هاي شوراي حكام كه برمبناي گزارش مدير كل آژانس پخت و پز مي‌شود نه تنها رگه‌هاي قوي از اعمال نفوذ و مديريت آمريكا را در خود دارد بلكه به نيابت و براساس دستورالعمل غرب تنظيم شده و مأموريت ويژه‌اي را دنبال مي‌كند به طوري كه چهار قطعنامه تحريمي شوراي امنيت عليه ايران به پيشنهاد شوراي حكام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي صادر شده است.

آقاي آمانو به هنگام صدور قطعنامه دوازدهم شوراي حكام آژانس، هر چند از ارجاع مجدد پرونده ايران به شوراي امنيت سخني به ميان نياورده، ولي از واژه‌ها و عبارت‌هايي استفاده كرده كه بايد آنرا باز تعريف سياست‌هاي ضد ايراني غرب دانست؛ عبارات و جملاتي از قبيل:«ايران بايد پيام قطعنامه جديد را بفهمد»، «ايران در فعاليت آزادانه آژانس محدوديت ايجاد مي‌كند»، «همكاري ايران با آژانس، نااميد كننده است» و...

با اين وضعيت آيا عهده‌دار شدن سمت بلندگويي براي سياست‌هاي آمريكا در آژانس و ايفاي نقش حافظ منافع رژيم صهيونيستي با اجراي معيارهاي دوگانه توسط آژانس، احتمالي براي مستقل بودن آقاي آمانو باقي مي‌گذارد؟

از اين روست كه وي پس از افشاي اسناد ويكيليكس مبني بر بازي مدير كل آژانس در زمين آمريكا، با رد جانبداري از غرب، مدعي شد: من عروسك خيمه شب بازي غرب نيستم! من به تمامي كشورهاي عضو نزديك هستم و آمريكا نيز يكي از اعضاي بسيار مهم است.

آقاي آمانو در روند فعاليت دو ساله خود در سمت مدير كلي آژانس و همچنين در مفاد گزارش خود كه دستمايه صدور قطعنامه اخير شوراي حكام قرار گرفته، نشان داده كه هرگز مستقل نبوده و وام‌دار كشورهاي غربي است، بدين معنا كه هر جا غربي‌ها براي فشار سياسي و تبليغاتي عليه ايران و باج خواهي در مذاكرات هسته‌اي نياز به دستاويز و سوژه‌هاي ماليخوليايي دارند، گزارش‌ها، بيانيه‌ها و حتي مصاحبه‌هاي آقاي مدير كل به آنها ياري رسانده است.

ادعاي وجود ابعاد نظامي احتمالي در برنامه هسته‌اي ايران يا همان «مطالعات ادعايي»، نيز موضوعي است كه آقاي آمانو به شدت در قطعنامه اخير آنرا دنبال كرده و با اتهام زني‌هاي بي‌مورد عليه ايران، قصد وارونه جلوه دادن فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي كشورمان را دارد، درحالي كه جمهوري اسلامي ايران بارها بر صلح آميز بودن فعاليت‌هاي هسته‌اي خود پافشاري كرده و بر همين اساس، جامع‌ترين و عميق‌ترين همكاري‌ها را با بازرسان آژانس براي نظارت بر فعاليت‌هاي هسته‌اي خود، حتي فراتر از تعهداتش برمبناي پادمان، انجام داده ولي به موازات آن هرگز حاضر به تمكين در قبال زياده خواهي‌هاي غرب نبوده و بر صيانت از حق غني سازي خود تأكيد كرده است.

متأسفانه همكاري مستمر ايران با آژانس در 10 سال گذشته، اين انتظار غيرواقعي و توقع بيجا را براي طرف مقابل ايجاد كرده كه آنها مي‌توانند گام به گام جلوتر آمده و در عوض تحقق تعهدات خود، فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران را زير سئوال برده و مطالبات غيرقانوني خود را افزايش دهند.

همانگونه كه انتظار مي‌رفت قطعنامه دوازدهم شوراي حكام در موقعيتي زمينه خوشحالي آمريكا را فراهم و موج جديدي از تبليغات رسانه‌اي غرب را عليه جمهوري اسلامي ايران سازماندهي كرد كه آمريكا در دشوارترين شرايط داخلي و بين‌المللي قرار دارد و تحت شديدترين فشارهاي مردمي است.

طبعاً در شرايط جديد كه آمريكا سعي مي‌كند خود را از زيربار فشارهاي شديد جهاني خارج كند و با تمام شيوه‌ها و ابزارهاي ممكن و كليه امكانات، نقش جمهوري اسلامي ايران را در سرعت تحولات ضداستكباري و موج بيداري‌ها متأثر و يك آرايش جديد را در منطقه به نفع رژيم صهيونيستي باز تعريف كند، نياز دارد با ابزارهاي گوناگون، ايران را در مركز تبليغات منفي قرار دهد و از اين جهت تشديد موضوع هسته‌اي ايران را به آژانس سفارش كرده است بنابراين تاكيد بر موضوع عدم تمكين ايران از قطعنامه‌هاي شوراي امنيت مبني بر قطع كامل غني سازي هسته‌اي و سوژه سازي پيرامون فعاليت‌هاي مشكوك نظامي ايران از مسائلي است كه در حوزه مأموريتي آقاي آمانو تعريف شده و شكي نيست كه او براساس اين دستورالعمل به صدور قطعنامه دوازدهم شوراي حكام اقدام كرده است.

اما طبيعتاً پاسخي كه او و بانيان اصلي اين قطعنامه از جمهوري اسلامي ايران دريافت خواهند كرد، اينست كه عدم قبول و اجراي مطالبات قطعنامه‌هاي شوراي امنيت به دليل سياسي و غيرقانوني بودن آنهاست.

ايران بارها اعلام كرده به كليه مقررات ناشي از معاهده «ان. پي.تي» احترام مي‌گذارد و به آن عمل مي‌كند اما هرگز زير بار الزامات خلاف قانون و چارچوب‌هاي خارج از پادمان نخواهد رفت.

متأسفانه مطالبات بازرسي‌هاي اخير از جمله پارچين، خارج از مفاد مقررات پادمان بوده و قابل اجرا نيست. آژانس بايد به جاي اين خواسته فراقانوني به وظايف قانوني خود عمل كرده و در مورد ايران شفاف و صادقانه رفتار كند.

متأسفانه انحراف مدير كل آژانس و شوراي حكام، كه بايد آنرا شوراي همياري با آمريكا لقب داد، از وظايف اصلي و اساسنامه تأسيسي آن و در عوض پايبندي بر تعهدات غرب ثابت مي‌كند كه اين نهاد بين‌المللي به تمام قامت از مأموريت اصلي خود فاصله گرفته و به عنوان كارگزار آمريكا و در جهت مصارف سياسي غرب و صهيونيسم عمل مي‌كند.

سياست روز: «کیش و مات باراک اوباما»
«کیش و مات باراک اوباما» سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم جلال خوش چهره است كه در آن مي خوانيد:

اظهار «هیلاری کلینتون» مبنی بر اینکه هیچ ضرب الاجلی برای نتیجه بخشی تلاش های دیپلماتیک در قبال پرونده هسته ای ایران نیست، پاسخ صریح به فشارهایی است که نخست وزیر تندرو رژیم اسرائیل در آستانه انتخابات ریاست جمهوری امریکا بر افکار عمومی این کشور علیه دیپلماسی دولت باراک اوباما وارد کرده است بنابراین چنین واکنشی را نباید مستحق تعدیل در سیاستی ارزیابی کرد که طی ماه های اخیر عمق توان مقاومت تهران را نشانه گرفته است.

دغدغه این روزهای واشنگتن، برگزاری انتخابات نوامبر آینده است و براین اساس می کوشد اوضاع را به گونه ای مدیریت کند که از یکسو زمان به نفع استراتژی فرساینده علیه تهران سپری شود و از سوی دیگر تل آویو را در وضع کنترل شده نگه دارد.

دموکرات ها در این شرایط از هرگونه عکس العمل افراطی در قبال وقایع غیر منتظره پرهیز می کنند تا اوضاع آنگونه هدایت شود که خود می خواهند.

تأکید بر ادامه فرایند دیپلماتیک هرگز به معنای چشم پوشی واشنگتن از گزینه نظامی نبوده است بلکه تلاش برای موقع سازی اقدامی است که به زعم دولتمردان امریکایی انتخاب زمان و مکان آن در اختیار آنان باشد.

این وضع علاوه برآنکه فرایند تحولات را در کنترل واشنگتن نگه می دارد، زمان را نیز به نفع او می کند‎ْ‏؛ به ویژه اگر قرار باشد هرگونه اقدام نظامی احتمالی با عنصر غافلگیری همراه شود.

تل آویو با درک بازی واشنگتن، جنگ روانی گسترده ای را در قبال دموکرات های امریکایی آغاز کرده است. وضع جاری فرصت هرگونه موقع سازی را از افراطیون گرفته و دراین حال همپیمانان جمهوری خواه آنان را در رقابت انتخاباتی در موضع انفعال قرار می‌دهد بنابراین دور از انتظار نیست که افراطیون اسرائیلی به اقدام‌هایی متوسل شوند که ساخت بازی واشنگتن را به هم ریزد.

رفتار اسرائیلی ها در وضع کنونی لزوماً اصرار بر اقدام نظامی علیه ایران نیست بلکه مجموعه اقدام های ایذایی است که سیاست‌های معماری شده دولت باراک اوباما را در عرصه های مختلف مورد چالش قرار می دهد.

انتشار فیلم موهن علیه پیامبر گرامی اسلام (ص) در بزنگاه کنونی و تخریب وجهه دولت باراک اوباما نزد مردم مسلمان و به ویژه کشورهای مصر، لیبی و یمن و سرانجام قتل دیپلمات‌های امریکایی در لیبی و برافراشته شدن پرچم القاعده در جریان تظاهرات اعتراضی مردم - آنهم در سالگرد حادثه ۱۱ سپتامبر - یک خرابکاری غافلگیرانه علیه اوباماست که دستاوردهای دولت او را در تلطیف افکار عمومی منطقه خاورمیانه نسبت به سیاست های بزک کرده واشنگتن دچار آسیب جدی کرده است.

افراطیون اسرائیلی - آمریکایی می کوشند بهره مندی دموکرات ها را از زمان به گونه ای دستخوش آسیب کنند که از یکسو واشنگتن خود را در نقطه آغاز حضور دموکرات ها پس از هشت سال ریاست جمهوریخواهان بر کاخ سفید دیده و از سوی دیگر فرصت برای باز گشت افراطیون به مسند تصمیم سازی در ایالات متحده فراهم شود.

اگرچه رد پای افراطیون اسرائیلی - امریکایی در انتشار فیلم موهن اخیر علیه مقدسات مسلمانان پنهان است ولی پیامدهای این اتفاق به طور مستقیم دیپلماسی دولت اوباما را هدف گرفته است.

پرهیز واشنگتن و متحدان غربی اش از ورود به درگیری نظامی با ایران و عدم هم آوایی کامل ایشان با تل آویو در تعقیب سیاست های ماجراجویانه و افراطی، واکنش هایی را برمی انگیزد که ممکن است تا موعد برگزاری انتخابات نوامبر آینده در ایالات متحده شاهد آن باشیم.

بی تردید پرهیز از همسویی با افراطیون به معنای تردید واشنگتن به سیاست های جاری علیه پرونده هسته ای ایران نیست بلکه تعقیب سیاستی است که در آن دموکرات ها می خواهند ابتکار در این باره را خود به دست داشته و تابعی از اراده افراطیون اسرائیلی نباشند.

ابتكار: «خط قرمزي که ملت‌ها رسم مي‌کنند»
«خط قرمزي که ملت‌ها رسم مي‌کنند» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي خوانيد:

در چند روز گذشته جهان صحنه اعتراضات شديد ملت‌هايي است که احساس مي‌کنند به عزيزترين و بزرگ ترين موجود زندگي و حتي پس از زندگي شان توهين شده است.

از سودان و سومالي و مصر و ليبي گرفته تا ايران و عراق و ترکيه واروپا.نگاهي به گزارشهاي تصويري از اين تجمعات اعتراضي نشان ميدهد که اين اتفاق منحصر به سن، جنس و نژاد خاصي نيست.

از تبار سياه شمال آفريقا تا نژاد زرد جنوب شرق آسيا، از زن و مرد تا پير و جوان همه و همه در اتفاقي همزمان شرکت کرده اند و يک پرچم در دست گرفته اند و يک فرياد بر لب دارند.

در اين تجمعات نه افراد لباس متحد الشکل دارند و نه پوسترها و پلاکاردهايي همشکل و همرنگ در دست دارند. نه از طرف دولت‌ها و سازمانهاي خاصي حمايت مي‌شوند و نه براي بر پايي آن تدارکاتي چند روزه انجام شده است.

ساختار چنين اجتماعاتي بدين گونه است که هر کس بصورت فردي از خانه خارج مي‌شود و هر چه که به دستش مي‌رسد و مي‌تواند انگيزه اش را نشان مي‌دهد،بر مي‌دارد. يکي پرچم کشورش را بر مي‌دارد.

زني پلاکادرهاي دست نويس در دستش مي‌گيرد.مردي پارچه اي بر پيشاني مي‌بندد که نام خدا و رسولش بر آن نقش بسته است. دخترکي نوجوان حجابش را تابلوي نشان دهنده انگيزه اش مي‌کند. اجتماعات چند روزگذشته مسلمانان سراسر جهان بدين صورت شکل گرفته است.

دريايي از آدم‌هايي که نه با اتوبوس از جايي ديگر آورده شده اند و نه قول پرداخت پاداش از کسي گرفته اند. بلکه بر عکس احتمال ضررهاي جاني و جسمي و روحي نيز مي‌دهند. (چناچه در برخي کشورها حملات پليس به تظاهر کنندگان سبب کشته و مجروح شدن برخي افراد نيز شده است) اين سؤال مطرح مي‌شود که چه چيزي اين اتفاق بزرگ را به صورت همزمان در ميان مردم کشورهايي که گاه هزاران کيلومتر از همديگر دورند و در رنگ پوست و زبان و فرهنگ از هم متفاوتند، به وجود مي‌آورد ؟ جواب اين سؤال بي هيچ تاُملي خود را نشان مي‌دهد: از «خط قرمزي مشترک» عبور شده است.

معمولاًدر نظام جديد بين‌الملل «خط قرمز» به محدوديت‌هايي اطلاق مي‌شود که حکومت‌ها و يا توافقات بين‌المللي، رسم کرده اند و عبور ازآنها با مجازات‌هايي قانوني و تصويب شده همراه است.

اين خطوط قرمز در کشورهاي مختلف هماهنگ نيستند و گاه حتي متضاد نيز هستند. چرا که حکومت‌ها و سازمانهاي مشخص کننده اين محدوديت‌ها منافع متفاوت و گاه متضادي دارند.

امّا اتفاقات اخير کشورهاي مسلمان نشين و اعتراضات شديد مردمي به ساخت فيلم اهانت آميز به پيامبرعظيم الشان اسلام نشان مي‌دهد که ملت‌ها فارغ از رنگ و نژاد و زبان و محدوده جغرافيايي و سابقه تاريخي براي خود خطوط قرمزي فرض کرده اند که گذشتن از آنها بدون هزينه نخواهد بود. خطوط قرمزي که گاه در تضاد با منافع دولت‌هاي حاکم نيز هست. (بنگريد به تير اندازي پليس برخي کشورهاي حتي مسلمان به مردم معترض به اهانت به پيامبر اسلام و کشته شدن برخي از افراد).

اين خطوط قرمز هيچ ضمانت اجرايي ندارد به جزء حضور مردم. قانون و پليس و دادگاه و زندان و اعدام،مجازات عبور از آن را تعيين نمي‌کند.

***
مسلمانان سراسر جهان از ايران تا سودان در هر چه که اشتراک نداشته باشند بر سر يک چيز اتفاق و اشتراک و اتحاد دارند و آن نام شريف و عزيز «محمد (ص)» است.محمد تنها يک نام نيست بلکه مفهومي است که در بردارنده يکتا پرستي، مهر،رحمت،عدالت و راستي است.اهانت به چنين مفهومي با هيچ بهانه اي قابل قبول نيست حتي اگر بهانه آزادي بيان در ميان باشد. نمي‌توان به بهانه خط قرمزي به نام آزادي بيان،خط قرمز 1.5 ميليارد مسلمان جهان را زير پا گذاشت.آنهم نه با خطايي سهوي که باعمدي مشمئزکننده.

در اين ماجرا آزادي بيان به فرصتي براي به راه انداختن جنگ تمدنها، فرهنگ ها و مذاهب تبديل شده است. امري که بدون ترديد با فلسفه آزادي بيان در تضاد است.

مردم سالاري: «پرهيز از صدور احکام کلي شبهه ناک»
«پرهيز از صدور احکام کلي شبهه ناک» سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن مي خوانيد:

يکي از ويژگي‌هاي بارز مسوولان ارشد هر حکومتي در بيان،‌ پرهيز از صدور احکام کلي شبهه ناک و تنش زا است به همين علت با بررسي تمامي جوانب و با توجه به نيازها و فضاي روحي و عاطفي و فکري جامعه،‌ مستدل و مستند سخن مي‌‌گويند و بر موضوعات قابل طرح،‌وقوف کامل دارند؛ حتي شورايي رئوس موضوعات قابل گفتار را براي گوينده، مشخص مي‌کند و صلاح نمي‌داند که «في‌البداهه» هرچه خواست بگويد چون « اول الفکر، آخرالعمل»

سخندان پرورده، پير کهن

بينديشد آن گه بگويد سخن

و مشي دولتمردان،‌سنجيده گويي و با توجه به حال و مقام است که اهل ادب به آن « بلاغت» مي‌‌گويند به گفته حافظ :

با خرابات نشينان ز کرامات ملاف

هر سخن وقتي و هر نکته مکاني دارد

پس شرط توفيق،‌رعايت اين اصول است. ديگر اينکه يک مجموعه وقتي موفق است که اعضاي آن،‌ اقدامات همديگر را خنثي و بيان هم را نقض نکنند.

بويژه آنگاه که در جمع افرادي قرار مي‌‌گيرند که به زير و بم اوضاع،‌ اشراف کامل دارند و يا در مقابل دانشجويان هوشمند و آرمان گرا و صريح اللهجه،‌ سخن مي‌‌گويند و در جواب پرسش‌هاي دقيق آنان،‌نبايد‌ها،‌از دهانشان خارج مي‌‌شود و پي نمي‌‌برند که :

جز راست نبايد گفت

هر راست نشايد گفت

اما زمينه‌‌ نگارش اين نوشته،‌سخنان رييس محترم جمهوري است که در برنامه‌‌ تلويزيوني، دولت خود را پاک‌ترين دولت تاريخ کشور،‌برشمرد و به پاکي و پاک دستي مجموعه خود باليد.

در توجه به اين بخش از سخنان رئيس محترم اجرايي کشور،‌بايد گفت که افتخار ما هم اين است که دولت حاکم بر کشورمان،‌ پاک دست و پاک رفتار و پاک کيسه باشد و بر همين اساس هم از مردم راي اعتماد گرفته است و اگر غير از اين باشد،‌جاي حسرت و تعجب دارد.

به هر حال،‌ هنوز آن شوق مصاحبه در دلها بود و آن طنين گوش نواز از گوش‌ها نيفتاده بود که معاون اول ايشان در جشنواره‌هاي تعاوني برتر کشور،‌بدون ذکر نام شخصي خاص،‌ که البته خيلي زود مشخص شد وزير اسبق کشور است،‌ از تخلف 21 ميليارد توماني وي سخن گفت که با سود متعلق به آن 30 ميليارد تومان مي‌‌شود !

نگارنده کاري ندارد که حقيقت ماجرا چيست اما بايد پرسيد چرا بايد بعد از آن که وزيري از هيئت دولت بيرون رفت و رداي بازرسي از مجموعه‌‌ دولت را پوشيد،‌ بايد اين گونه مورد طعن قرار بگيرد و آيا اگر از آن مجموعه،‌رانده نمي‌شد،‌ اين ماجرا مکتوم مي‌‌ماند؟ آيا در اين مدت،‌اقدام حقوقي و قانوني جهت استرداد آن مبلغ کلان ادعايي،‌ صورت گرفته است؟

ما با اينکه تخلف سه هزار ميلياردي با سيزده هزار برگ تسليمي‌‌به قوه‌‌ قضاييه،‌ در مجموعه‌‌ همين دولت صورت گرفت و لکه‌‌ ننگي بر ساحت مقدس جمهوري اسلامي،‌نشاند، ‌دولت را هرگز ناپاک نمي‌‌دانيم؛ همان گونه که کسي خطا و انحراف و بي وفايي «زيادبن ابيه» را به پاي «مالک اشتر»ننوشت.

مقصود آن است که اثبات احکام کلي از منظر حقوقي و شرعي،‌ بسيار دشوار است و نياز به مستندات بسيار دقيق دارد و گرنه،‌ صرفا ادعاست و رها کردن تيري در تاريکي است.ديگر اين که،‌آرامش و اعتماد مردم نسبت به دولت سلب مي‌‌شود و حاميانش ديگر قادر به دفاع از او نيستند.

از طرفي زير سوال بردن پاک دستي تمامي‌‌دولت‌هاي گذشته هم نارواست و پايگاه صداقت و قدر شناسي دولت را در نزد اهل تفکر و تاريخ خوانده و با خبر از اوضاع گذشتگان،‌ سست خواهد کرد.

از عجايب ديگر لغزش‌ها و تخلفات برخي از همکاران پيشين و منتقدان امروز است که به جاي ارجاع به محاکم حقوقي و قانوني،‌ در جلسات سخنراني و آن هم بدون حضور آن شخص مورد نظر،‌مطرح مي‌‌شود که اگر آن تخلف،‌ درست باشد «غيبت» است و اگر درست نباشد،‌ «بهتان» است و حد شرعي هم دارد،‌هرچند که ما به صراحت،‌ مرزهاي «غيبت» و «بهتان» را در نورديده ايم و «هرکه با ما نباشد،‌ «بر ماست» و هر نسبت ناروايي را بر او جايز مي‌‌دانيم!

نکته پاياني اين است که به سنت سنيه ‌‌ تاريخ نويسي،‌تاريخ هر حکومت و دوره اي را پس از انقضاي آن دوره مي‌‌نويسند بنابراين،‌ «آينده» در پاکي و پاک دستي اين دولت،‌ به قضاوت خواهد نشست و صحت وسقم اين ادعا را با شواهد و قراين،‌ معلوم خواهد کرد؛ پس آرزو مي‌‌کنيم هماني باشد که رييس دولت گفت.

آفرينش: «چشم انداز ايران و پتانسيل انرژي هاي نو»
«چشم انداز ايران و پتانسيل انرژي هاي نو» مقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي خوانيد:

انرژي‌هاي نوين همانند انرژي باد، خورشيد و...در سراسر گيتي به سرعت در حال گسترش و توسعه هستند.

انرژي هايي كه اند ك اندك در حال بازيافتن نقش خود در جهان توسعه يافته است و كشورها با توجه به برنامه هاي خود در راستاي توسعه يافتگي و خودكفايي و...در صدد بهره بري بيشتر از اين پتانسيل ها و منابع طبيعي خود در راستاي توليد انرزي هاي نوين هستند. چرا كه اين انرژي‌ها به دليل بهره‌وري بالا به خوبي توانسته‌اند جاي ساير انرژي‌هاي موجود مانند انرژي فسيلي را پر کنند.

در اين بين از آنجا كه پاک بودن، عدم آلودگي و ارزاني را مي‌توان از شاخص اصلي توليد انرژي‌هاي نو دانست كشورها امروزه با توجه به مساله افزايش جمعيت و نيز کاهش منابع سوخت‌هاي فسيلي تلاش كرده اند سرمايه ‌گذاري هاي گسترده اي را براي استفاده از انرژي‌هاي نو انجام داده و همگام بارشد فناوري هاي نوين ، انرژي‌هاي نويني را مورد استفاده قرار دهند.

دراين راستا برنامه ها و سياستهاي بين المللي اينک ، نقش ويژه اي به منابع تجديدپذير وانرژي هاي نو(خورشيدي، باد و زمين گرمايي، هيدورژن و...) داده و کشورها تلاش مي کنند تا دراين راه با بدست اوردن تکنولوژي هاي لازم از يك سو از وابستگي به انرژي هاي فسيلي و وابستگي به نفت كاسته و از سويي هم با استفاده از انرژي هاي نو آن را در خدمت توسعه واقتصاد خويش قرار دهند.

بطور مثال اتحاديه اروپا توليد بيش از 15 در صد انرژي الکتريکي مورد نياز را از راه انرژي هاي نو هدف قرارداده و حتي كشورهايي مانند تركيه در زمينه بهره گيري از انرژي خورشيدي توانسته اند نقش مهمي داشته باشند.

آنچه مشخص است هر چند كشور ما با توجه به دارا بودن منابع گسترده فسيلي نفت و گاز به خارج از كشور وابسته نيست اما بايد گفت اگر نتوانيم همپاي كشوهاي پيشرفته در استفاده از انرژي هاي نو حركت كنيم در آينده اي نه چندان دور عملا از دايره رشد و ترقي جهاني باز خواهيم ماند.

در اين بين اگر به پتانسيل هاي كشور در زمينه انرژي هاي نو توجه كنيم بايد گفت کشور ما بي شک داراي پتانسيل هاي گوناگوني در استفاده ار انرژي هاي نو است (مانند در زمينه بهره مندي از 300 روز خورشيدي، دومين کشور دنيا از نظر داشتن پتانسيل اين انرژي است و در زمينه انرژي باد نيز توانايي هاي فراواني دارد) لذا بايد گفت از هم اكنون بايد توجهي جدي و بنياديني به پايدارسازي و تنوع‌بخشي منابع انرژي خود ، توسعه ظرفيت‌ها و کاهش هزينه‌هاي درازمدت نظام توليد انرژي و صيانت از محيط ‌زيست و منابع انرژي‌ تجديدناپذير و فسيلي کشور كرد و با دستيابي به اطلاعات و فن آوريهاي روز دنيا در خصوص استفاده از منابع انرژيهاي تجديدپذير و همچنين توجه استراتژيک به بحث انرژي ها گام‌هاي خوبي در زمينه استفاده از انژي هاي جايگزين برداشت.

تهران امروز: «علت ها و معلول‌هاي ارزي»
«علت ها و معلول‌هاي ارزي» يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سيد جواد سيدپور است كه در آن مي خوانيد:

اخيرا در گفتار برخي دولتمردان و تحليلگران حامي دولت اين نكته مطرح مي شود كه دلالان، اخلالگران و سودجويان عامل اصلي بر هم زدن بازار ارز و سكه هستند و ضرورت دارد با چنين افرادي برخورد جدي شود.

بدون اينكه بخواهيم نقش منفي چنين افراد يا جرياناتي را در تشديد تلاطم ارزي رد كنيم، مي پرسيم كه آيا اخلالگران، واسطه ها و دلالان سود جو، عامل اصلي بر هم زننده بازار هستند يا خود معلول شرايطي هستند كه بر اثر تصميمات مديران اجرايي در حوزه پول و بازار امكان خودنمايي پيدا مي كنند؟ به عبارت ديگر آيا جولان دادن دلالان و واسطه ها نشاني از آن نيست كه ما خود بر اثر تصميماتي كه گرفته ايم محيط را براي رشد و نمو چنين افرادي آماده كرده ايم؟

بحث بر سر اين نيست كه نبايد با دلالان و واسطه ها كه بي‌رحمانه از شرايط موجود سوء استفاده مي‌كنند و با دميدن بر بازار شايعات، راه را براي تشديد اوضاع و در نتيجه رسيدن به سودهاي نجومي مهيا مي‌كنند ،برخورد كرد، بلكه بحث بر سر اين است كه چرا اساسا بايد كاري كنيم كه چنين دلالاني فرصت بر هم زدن تعادل بازار را داشته باشند.

چنين مسئله اي مي تواند در حوزه هاي ديگري نيز خودنمايي كند. به‌عنوان مثال اگر نيروهاي انتظامي به وظيفه خود در حفظ امنيت به نحو احسن عمل نكنند يا تصميمات انتظامي را برخلاف اصول مسلم و قواعد انتظامي اتخاذ كنند، آنگاه خودبه‌خود زمينه براي ابراز وجود انواع خلافكاران مهيا مي‌شود و طبيعي است كه در چنين شرايطي نبايد از بروز انواع بزه در اجتماع دچار شگفتي شويم.

حوزه اقتصاد هم دقيقا از همين قاعده پيروي مي كند و اتفاق عجيب و غريبي رخ نداده است. ما اكنون در حال چيدن ميوه‌هاي تلخي هستيم كه پيش‌تر خود تخم آن‌را با تصميمات غيرمنطقي در زمين كاشته‌ايم. روزهايي كه كارشناسان با حالت التماس از مديران اجرايي مي‌خواستند نقدينگي را بي‌محابا افزايش ندهند و آنان بي توجه به همه اين هشدارها اعلام مي‌كردند نقدينگي هيچ ارتباطي با تورم ندارد، حال بايد توضيح بدهند اگر چنين ارتباطي وجود نداشت پس چرا در حال حاضر اوضاع به اين شكل درآمده است و كار به جايي رسيده كه تمام مسئولان كشور توصيه مي‌كنند براي مهار رشد نقدينگي چاره‌اي اساسي پيدا كنند.

البته اين تنها يك نمونه است و الا طي 7 سال گذشته دائما به اين مديران اقتصادي وغيراقتصادي تذكر داده مي شد كه سياستها و تصميمات اقتصاديشان تضاد آشكاري با اصول امتحان پس داده علم اقتصاد دارد و اگر به همين روال ادامه دهند، ديري نخواهد كشيد كه اقتصاد كشور با آفات گوناگوني روبه‌رو خواهد شد.

حال تمام آن پيش بيني ها و هشدارها جنبه واقعي به‌خود گرفته و باعث شده تا اقتصاد كشور به‌رغم درآمد افسانه‌اي 600 ميليارد دلاري نفت طي 7سال گذشته به امراضي گرفتار شود كه منطقا نمي‌بايست گرفتار مي‌شد.

جالب‌تر آنكه برخي مديران به‌جاي پذيرفتن مسئوليت، دائما به فرافكني رو مي‌آورند و زمين و زمان را متهم مي‌كنند كه عامل به هم ريختن بازار هستند. گويي يك دلار از 600 ميليارد دلار درآمد هفت ساله نفتي در اختيار اينان نبوده است.

به هر حال اگر چه اقتصاد كشور در حال حاضر مشغول پس دادن تاوان اشتباه مديران اجرايي است ولي با اين وجود هنوز هم فرصت براي جبران اشتباهات باقي است و مديران مي‌توانند در مدت باقي مانده به توصيه‌هاي كارشناسان و نمايندگان مجلس عمل كرده و ثبات نسبي را به اقتصاد كشور بازگردانند و باقيات صالحاتي از خود بر جاي گذارند.

دنياي اقتصاد: «كاهش ارزش ريال، خوب يا بد؟»

«كاهش ارزش ريال، خوب يا بد؟» سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر جعفر خيرخواهان است كه در آن مي خوانيد:

در اقتصاد هميشه با هزينه‌ها سروكار داريم. با هر تصميم و انتخاب، لاجرم فرصتي ديگر را از دست مي‌دهيم كه داراي ارزش و فايده است و آن را هزينه انتخاب در نظر مي‌گيريم.

هزينه‌هايي كه مي‌تواند پنهان و آشكار، آني و بلندمدت، متمركز و گسترده و از اين قبيل باشد. در مقطع كنوني يك پرسش مهم اقتصادي تعيين نرخ ارز است. نرخ ارز را پايين نگه داريم يا بگذاريم بالا رود. بديهي است هر دو انتخاب هزينه دارد به عبارت ديگر بايد بين بد و بدتر يكي را انتخاب كرد و شايد به همين علت باشد كه گروهي اقتصاد را علم ملال‌آور لقب دادند. اين يادداشت طرح بحثي در اين زمينه است.

هنگامي كه ارزش ريال نسبت به ساير ارزها و در تجارت خارجي با ساير كشورها كاهش مي‌يابد باعث گران‌تر شدن واردات و رقابتي‌تر شدن صادرات ايران مي‌شود. ايراني‌ها هنگام خريد كالاهاي خارجي كه بايد ارزهايي مثل دلار، يورو، ين و ليره بپردازند متوجه گران‌تر شدن آنها خواهند شد.

اگر يك گردشگر ايراني بخواهد به كشوري ديگر مثل تركيه برود در صورت كاهش ارزش ريال بايد ريال بيشتري را به لير تبديل كند تا هزينه‌هاي سفر خود مثل حمل‌و‌نقل، اسكان، غذا و غيره را بپردازد.

پس سفرهاي خارجي كه نوعي واردات خدمات است گران‌تر مي‌شود و در عوض اتاق‌هاي بيشتري در هتل‌هاي داخلي اشغال خواهد شد.

اگر خواهان حمايت از توليد ملي هستيم و از خروج فزاينده ارز به واسطه افزايش سفرهاي خارجي ناراحت هستيم با كاهش ارزش ريال اين اتفاق كمتر مي‌افتد.

بر همين منوال ورود ساير كالاها مثل كالاهاي چيني به ايران نيز كاهش مي‌يابد. صادرات ايران نسبتا رقابتي‌تر مي‌شود و براي خارجي‌ها به صرفه‌تر است اجناس ايراني خريداري كنند يا به ايران سفر كنند كه حجم صادرات بالا مي‌رود.

پس يكي از راه‌هاي موثر براي تشويق مردم به خريد كالاهاي ايراني، كاهش ارزش پول ملي در برابر ساير ارزها است.

همه اينها كه گفته شد در صورتي است كه نرخ تورم ايران به اندازه افزايش نرخ ارز بالا نرود و گرنه اثرات فوق را خنثي خواهد كرد.

ناگفته پيدا است كه طي سال‌هاي گذشته با بالا نگه داشتن مصنوعي ارزش ريال از محل درآمد سرشار ارزي توانستيم نرخ تورم را كنترل كنيم اما يادمان نرود كه در اين اثنا نرخ تورم بالا خواهد رفت چون كه كالاهاي خارجي گران‌تر مي‌شوند (تورم فشار هزينه) و با توجه به اينكه كالاهاي ايراني جذاب‌تر مي‌گردند تقاضا براي اين كالاها بالا مي‌رود (تورم كشش تقاضا).

آيا كاهش دادن ارزش پول ملي خوب است يا بد؟ افزايش نرخ ارز به نفع اقتصاد است اگر اقتصاد غيررقابتي بوده و در ركود گرفتار شده باشد. چين با اين نوع دستكاري در نرخ ارز (از طريق خريد دارايي‌هاي آمريكا به دلار) براي سال‌هاي زياد توانست اقتصادش را رقابتي نگه داشته و به رشد بالايي دست يابد. عده‌اي اين نوع دخالت را رقابت غيرعادلانه مي‌دانند.

كاهش ارزش ريال تقاضاي خارجيان براي صادرات ايران را زياد كرده و در داخل شغل ايجاد مي‌كند اما در عين حال رفاه مصرف‌كنندگان داخلي را كاهش مي‌دهد، چون واردات و از جمله سفرهاي خارجي گران‌تر خواهد شد.

عوامل اصلي كه بر نرخ ارز تاثير مي‌گذارند كدامند؟ عوامل زيادي دخيل هستند، اما با توجه به شرايط اقتصاد ايران برخي از مهم‌ترين آنها عبارتند از:

1. تورم: اگر تورم در ايران نسبت به كشورهاي طرف تجاري آن بالاتر باشد صادرات ايران غيررقابتي‌تر شده و تقاضاي خارجيان براي كالاهاي ايراني كاهش يافته و بالعكس ايرانيان ترجيح مي‌دهند كالاهاي خارجي خريداري كنند و واردات افزايش مي‌يابد. پس كشورهايي مثل ايران كه تورم بالايي دارند بايد انتظار كاهش ارزش پول خود را در مقايسه با ساير ارزها داشته باشند پديده‌اي كه در سي چهل سال گذشته هميشه شاهد آن بوده‌ايم.

2. سفته‌بازي و سوداگري ارزها: اگر سوداگران ارزي و بازرگانان باور داشته باشند كه بانك مركزي در آينده ارزش ريال را كاهش داده يعني نرخ ارز را بالا مي‌برد آنها اكنون تقاضاي بيشتري براي ساير ارزها خواهند داشت. پس احساس و تصورات بازار ارز نسبت به ذخاير ارزي و آينده ريال و پيش‌بيني‌هاي گوناگوني كه در اين باره وجود دارد هم مي‌تواند نرخ ارز را در كوتاه‌مدت تغيير دهد.

3. تغيير قدرت رقابت‌پذيري كشور: اگر قدرت رقابتي كالاهاي ايراني به دلايلي مثل محيط نامساعد كسب و كار و افزايش ريسك‌ها و تهديدات گوناگون كاهش يابد هزينه‌هاي توليد بالاتر رفته و كسي كالاهاي ايراني را نخواهد خريد كه در نتيجه باعث مي‌شود نرخ ارز بالا رود. اين يكي از عوامل بلندمدت تعيين‌كننده نرخ ارز كشورها است و شبيه نرخ تورم عمل مي‌كند.

آيا نرخ ارز قوي نشانه قدرت اقتصادي يك كشور است؟ اغلب اوقات نرخ ارز قوي نشانه قدرت اقتصادي دانسته مي‌شود.

نرخ ارز مي‌تواند به عنوان نماد افتخار ملي معرفي شود و به همين علت است كه وقتي نرخ ارز بالا مي‌رود بيشتر سياستمداران نگران مي‌شوند. آنها نرخ ارز قوي را نشانه موفقيت اقتصادي مي‌دانند.

همان‌طور كه اشاره شد براي اينكه يك كشور ارز قوي داشته باشد بايد سعي كند نرخ تورم را پايين نگه داشته، رقابت‌پذيري خود را بهبود بخشيده و عملكرد اقتصادي (رشد اقتصادي) خوبي داشته باشد.

جداي از اينكه نرخ ارز به كدام سمت و سو مي‌رود نوسانات و افت‌وخيزهاي ناگهاني و كوتاه مدت نرخ ارز بسيار زيانبار بوده و امكان برنامه‌ريزي و سرمايه‌گذاري را از فعالان اقتصادي مي‌گيرد.

پس ثبات نسبي و قابل پيش‌بيني نرخ ارز كه از مهم‌ترين قيمت‌ها در هر اقتصادي است از وظايف مهم تصميم‌سازان پولي به شمار مي‌رود كه در يك سال گذشته كارنامه موفقي در اين عرصه به ثبت نرسيده‌‌است.

منبع: جام جم
مجله خواندنی ها
مجله فرارو