bato-adv
کد خبر: ۲۳۳۱۶۱
ظلم پذیری معلم؛ علل و عوامل

ظلم به معلمان

حمید معلم
تاریخ انتشار: ۰۵:۳۶ - ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴
یادداشت دریافتی- حمید؛ مدتی است که فرهنگیان و معلمین عزیز کشورمان بخاطر مشکلات صنفی و معیشتی خود و وجود تبعیضات زیاد پرداختی بین آن‌ها و سایر کارمندان دولت، چه از نظر ضرائب حقوقی و چه از نظر امتیازات شغلی و پاداش‌ها و...، در سراسر کشور دست به تجمعات سکوت زده‌اند!

اما با بررسی این تجمعات، آنچه بوضوح برای هر بیننده مشخص می‌شود، عدم شرکت اکثریت فرهنگیان در این تجمعات سراسری است! همین مطلب دستمایه‌ای برای برخی از مسئولین ردهٔ بالای وزارت آموزش و پرورش شده تا اعلام کنند که اکثر معلمان از وضعیت خود راضی و خرسند هستند و...!

اما واقعا علل و عوامل کم رنگی مشارکت فرهنگیان در تجمعات صنفی واعتراضات شغلی چیست؟ آیا همین صحبت‌هایی است که آقایان مسئول در آموزش و پرورش بیان می‌کنند؟

بنده در این مقاله، سعی می‌کنم تا قسمتی از دلایل را ذکر کنم:
 (۱) باید پذیرفت عدهٔ کمی از معلمان از وضعیت حقوقی خود ناراضی نیستند! که عدهٔ بسیاری از آن‌ها هم معلمین خانم هستند و شاید دلیل آن در فرهنگ ما بوده که خانم‌ها را از مسئولیت اداره و تامین معاش زندگی معاف کرده و از این بابت مشکلات مالی خانواده بر روی دوش آن‌ها سنگینی نمی‌کند!

از طرف دیگر اکثر این خانم‌های معلم دارای همسرانی هستند که از نظر مالی در مضیقه نمی‌باشند و در واقع این معلم‌های خانم، وظایف معلمی خود را فقط به خاطر عشق و علاقه‌ای که دارند انجام می‌دهند و آن را به عنوان یک شغل نگاه نمی‌کنند!

البته نباید از این موضوع هم غفلت نمود که در مقایسهٔ یک معلم خانم با یک خانم خانه دار که فاقد شغل و درآمد هست و یا خانم‌هایی که در پست‌ها و شغل‌های با ارزش پایین (از نظر مالی) مانند منشی‌گری و خدمت در دفا‌تر خصوصی و...، کفهٔ ترازوی معلم خانم، سنگین‌تر خواهد بود!

 (۲) بعضی دیگر (بسیار کمی) از معلمان، اگر چه از حقوق و مزایای خود ناراضی و گله‌مند هستند ولی ترجیح می‌دهند وضعیت همچنان ادامه یابد!

این گونه معلمان که بیشترشان جزو معلمین سر‌شناس و صاحب نام محل خدمت خود هستند و در تدریس، تبحر خوبی دارند و یا آنکه جزو افراد ردهٔ بالای سیستم آموزشی در منطقه یا استان خود هستند، بخاطر داشتن کلاس‌های متعدد خصوصی و آموزشگاههای خصوصی (و غیرانتفاعی) که آن‌ها را از نظر مالی، بیش از حد نیاز، تامین مالی می‌شوند، لذا ترجیح می‌دهند وضعیت فعلی تغییری نکند تا همچنان از نظر مالی در وضعیت آرمانی خود (از نظر آن‌ها) به سر ببرند و هم اینکه می‌دانند با پرداخت عادلانهٔ حقوق و مزایا، انتظارات شغلی از او بیشتر شده و مجبور به پذیرش برخی از محدودیت‌ها خواهد شد!!!

 (۳) از علل دیگری که مانع حضور حداکثری معلمان در اعتراضات و تجمعات شغلی است، ناامیدی و یأس از تجاربی است که از اعتراضات گذشته کسب کرده‌اند! از سرکوب‌ها، نا‌مهربانی‌ها، تهمت‌ها و تحقیر‌ها!

آن‌ها معتقدند که مسئولین آن‌ها نمی‌خواهند که در وضعیت آن‌ها تغییری ایجاد شود و عامدانه و از روی غرض، آن‌ها را در این وضعیت بغرنج حقوقی و معیشتی قرار داده‌اند و به قول معروف، از نظریهٔ توطئه سخن می‌گویند!

این معلمان سپس نتیجه می‌گیرند که مسئولین آموزش و پرورش و دولت به این دلیل با هرگونه تجمع و اعتراضی که خواستار تغییر و تجدید نظر در سیاست‌ها و مسائل آموزش و پرورش است، به شدت برخورد خواهند کرد! (تقریبا اکثر فرهنگیان به نوعی این موضوع را تایید می‌کنند!)

 (۴) از عوامل دیگر شرکت نکردن اکثر معلمان در تجمعات اعتراض سکوت، ترس است؛ البته نه از نوع ترس از کتک و یا مشابه‌اش، بلکه ترس سرنوشت خانواده‌اش!!!

یک ضرب المثل معروف که منتسب به انگلیسی هاست، بیان می‌کند که «اگر بخواهی دهان معترضی را ببندی، او را در فقر قرار بده و به نان شب محتاج کن».

همانطور که در بند (۳) بیان کردم، تجارب گذشته نشان داده، متاسفانه دولت‌های وقت به همراه قوای دیگر، از برخی حرکات تندرو‌ها استفاده نموده و اعتراضات صنفی را به اعتراضات امنیتی و سیاسی تعبیر کرده و سپس به سهولت و گاهاً به صورت فرا قانونی، معلمان معترض را تحت فشار قرار داده‌اند!

متاسفانه ساده‌ترین اقدامی که علیه معلمان معترض انجام می‌دادند قطع حقوق و مزایای او بوده است (در صورتی که آن معلم بیچاره، کار معلمی خود را انجام داده بود و در تدریس خود کوتاهی نکرده بود و صرفا اعتراض داشت!)

این موضوع را خیلی از همکاران فرهنگی، یا تجربه کرده‌اند و یا شاهد بوده‌اند (و منحصر به تجمعات اخیر یا قبل نیست و بسیار دیده شده که ریس ادارهٔ هر منطقه، هنگام اعتراض همکاری نسبت به هر موضوعی، با یافتن بهانه‌های ناچیز، مرتکب چنین عملی شده که خود بنده هم از این قاعده مستثنی نبوده‌ام!)

شخص معلم هم که بخاطر فقر و نداری، که هیچ‌گاه پس اندازش از حقوق یک ماهش هم فرا‌تر نمی‌رود، از ترس قطع حقوق و بدون روزی ماندن خانواده‌اش، مجبور است سکوت کرده و سر در گریبان ببرد (و فکر می‌کنم آن روز آرزویش این باشد که‌ای کاش مجرد می‌بود تا اینچنین بخاطر خانواده‌اش، دست و پا بسته نمی‌شد!)

و این از عجایب نظام اسلامی ماست که از ما می‌خواهد داستانهایی را از اسلام و ادیان نقل کنیم و آموزش دهیم که خود دقیقا مرتکب نقیض آن می‌شود؛ منظورم داستان گفتگوی موسی با خدا بود که از خدا تقاضا نمود رزق فرعون را قطع کند و خدا نپذیرفت و آن را از عدل به دور دانست!

 (۵) و در ‌‌نهایت عده‌ای هم هستند که هنوز به وعده‌ها و قول‌های مسئولین اعتماد داشته و ترجیح می‌دهند که به آن‌ها فرصت داده شود (البته خودم هیچ همکاری را نمی‌شناسم که از این دسته افراد باشد و صرفا بعنوان یک احتمال مطرح کرده‌ام!)

همین طور دستهٔ بسیار اقلیتی هم هستند که مخالف اعتراض و تجمع هستند و به مبارزه با آن می‌پردازند که می‌توان برخی همکاران اداری را در بین این افراد یافت و فکر نکنم توضیحی لازم باشد تا دلیل مخالفت و برخورد آن‌ها را با تجمعات و یا اعتراضات مسالمت آمیز را بیان کند.

*** خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار ***

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
هم اکنون دیگران میخوانند