bato-adv
کد خبر: ۵۳۸۸۳۳
"نایجل جونز" در پایگاه خبری اسپکتِیتور بررسی می‌کند:

پوتین و خطر ترور در کاخ کرملین

پوتین و خطر ترور در کاخ کرملین
«با توجه به دشمنی و کینه‌هایی که شاید برخی از دوستان سابق و امروزِ پوتین با وی دارند (به دلیل رویه‌های خاص پوتین در قبال خود)، این شانس کاملا وجود دارد که فرد و یا جمعی در بحبوحه بحران اوکراین تصمیم بگیرند تا اقدام به حذف فیزیکی پوتین کنند. در واقع، برای آن‌ها جنگ اوکراین خود یک فرصت است.»
تاریخ انتشار: ۰۲:۰۵ - ۲۵ اسفند ۱۴۰۰

فرارو-"نایجل جونز" نویسنده و تحلیلگر پایگاه خبری "اسپکتِیتور" در مقاله ای، ضمن اشاره به "جنگ اوکراین" و نقش محوری "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه در به راه انداختن این جنگ، به طور خاص به طرح این گمانه زنی پرداخته که آیا در شرایط کنونی، احتمال ترورِ پوتین بویژه از سوی جریان‌ها و حلقه‌های نزدیک به وی وجود دارد؟ جونز در مقاله خود با مرور نمونه‌های مشابه تاریخی، شانس وقوع این مساله را کم نداسته است با این حال، به نوعی پوتین را نیز فردی ارزیابی کرده که خود را از قبل، آماده یکچنین وضعیتی کرده است.


نایجل جونز در پایگاه خبری اسپکتِیتور می‌نویسد: «در بحبوحه اوج گیری جنگ اوکراین، برخی به طرح این سوال می‌پردازند که آیا امکان دارد فردی پوتین را ترور کند؟ همچون جنگ جهانی دوم که بدون اراده و تصمیم "آدولف هیتلر" اتفاق نمی‌افتاد، برخی ناظران و تحلیلران غربی بر این باورند که جنگ اوکراین و خسارت‌ها و خونریزی‌های گسترده انسانی آن در صورت عدم صدور فرمان حمله به این کشور از سوی پوتین، اتفاق نمی‌افتاد. در این نقطه باید پرسید که آیا می‌توان پوتین را متوقف کرد؟ البته که در این رابطه امید کمی وجود دارد و احتمالا پوتین همچنان ماجراجویی خود در اوکراین را ادامه خواهد داد.


به گزارش فرارو، پوتین لحظه به لحظه توسط یکی از قوی‌ترین سیستم‌های امنیتی جهان محافظت می‌شود. سیستم حفاظتی که عملا وی را در یک حباب امن قرار داده است. در این راستا، تمامی راه‌های دسترسی به وی با دقت و به طور کلی کنترل می‌شود. در این راستا، شانس اینکه فردی همچون "فنی کاپلین" (زن اوکراینی یهودی تبار که سال ۱۹۱۸ سه گلوله به سمت رهبر وقت شوروی "لنین" شلیک کرد و موجب فلج شدن و در نهایت مرگ وی شد) بتواند خود را به نزدیکی پوتین برساند و او را ترور کنند، تقریبا صفر است. اگر قرار باشد هر اتفاقی برای پوتین بیفتد تا او را متوقف کنند (اتفاقاتی نظیر بازداشت و یا ترور وی)، این مساله فقط باید از سوی افراد نزدیک به او که وی را احاطه کرده اند صورت گیرد. باید توجه داشت در شرایطی که با روزگارِ ناامیدی سروکار داشته باشیم، راه حل‌ها و درمان‌های نامیدانه‌ای نیز وجود خواهند داشت. در این راستا، افراد نزدیک به پوتین تنها در صورتی علیه وی دست به کار خواهند شد که بدانند آینده و منافع آن‌ها توسط اقدامات پوتین به شدت به خطر می‌افتد.


پوتین پیش از جنگ اوکراین نیز به صراحت اعضای حلقه نزدیک به خود را وقتی حتی به خفیف‌ترین شکل ممکن، انتقاداتی را علیه وی مطرح می‌کردند، تحقیر نموده است. این مساله نشان می‌دهد که این حلقه نزدیک، نمی‌توانند چندان هم به پوتین علاقه‌مند باشند. با این حال، باید این سوال را مطرح کرد که آیا شک و تردید‌های آن‌ها در مورد پوتین بر ترسشان در مورد آینده غلبه خواهد کرد یا خیر؟


تاریخ پُر است از نمونه‌های ترور‌های موفقیت آمیزی که توسط افراد نزدیکان به حاکمان سیاسیِ کشور‌ها و ملت‌های مختلف صورت گرفته اند. به عنوان مثال، "ژولیوس سزار" توسط اعضای سنای روم کشته شد و شمار زیادی از امپراطور‌های روم باستان نظیر "کالیگولا" هم توسط "گارد‌های پریتوری" کشته شدند و حتی "کلودیوس" احتمالا توسط همسر خود "آگریپینا" ترور شد. در دوران مدرن نیز "ملک فیصل" پادشاه عربستان سعودی در سال ۱۹۷۵ توسط برادرزاده خود کشته شد و در هندوستان نیز نخست وزیر وقت این کشور "ایندیرا گاندی" توسط یکی از محافظان خود (که "سیک" بود و از حمله گاندی علیه یکی از معابد مقدس سیک‌ها خشمگین بود) ترور شد.


"استالین" رهبر سابق شوروی نیز در شرایط که به دوره ۳۰ ساله حکومت خود نزدیک می‌شد، به حدی دچار بدبینی فکری شده بود که حتی دستور بازداشت و شکنجه پزشکان خود را به اتهام تلاش آن‌ها جهت مسموم کردنِ خودش صادر کرد. وی در عین حال افراد نزدیک به کادر رهبری شوروی را نیز مدام تهدید می‌کرد تا مبادا آن‌ها علیه وی دست به اقدامی بزنند. البته که شواهد متقنی وجود دارند که نشان می‌دهند یکی از آن‌ها (رئیس پلیس مخفی و سرویس‌های امنیتی شوروی) "لاویرِنتی بریا" به دنبال مسموم کردن استالین بود (ظاهرا وی سعی داشت تا این کار را با سم موش موسوم به وارفارین انجام دهد). مساله‌ای که ظاهرا شروعی بر وقوع یک سکته از جانب استالین بوده که در نهایت به حیات وی در سال ۱۹۵۳ خاتمه داد. در این راستا، خودِ بریا با افتخار به این کار خود می‌بالید و به رفقای روس خود می‌گفت: "من این کار را انجام دادم (ترور استالین). من همه شما را نجات دادم. "


گمانه زنی‌ها در مورد امکان ترور پوتین می‌توانند تا حدی، دور از واقعیت به نظر برسند با این حال، همانطور که پروفسور برجسته تاریخ "مایکل بورلریک" در مطالعه سال ۲۰۲۱ خود در مورد روند ترور رهبران برجسته سیاسی در طول تاریخ نشان می‌دهد (نام اثر وی در این رابطه "روز قاتلان" است)، کشتنِ رهبران سیاسی از ژولیوس سزار تا روزگار کنونی یکی از راه‌های مشترک در عصر‌های مختلف برای زدن برخی تلنگر‌ها به تاریخ بوده است. رویه‌ای که گاه نسبت به انتخابات و تحولات اجتماعی و اقتصادی، از تاثیرگذاری به مراتب بیشتری نیز برخوردار بوده است.


وقتی تمامی تصمیمات حساس و مهم در دستان فردی نظیر پوتین قرار دارد، ترور یکچنین فردی می‌تواند موجد ایجاد دوره‌ای تازه باشد. با این حال، باید تا حدی نیز نسبت به آنچه ما آرزوی آن را می‌کنیم، محتاط نیز باشیم. باید توجه داشت که مرگ بی موقعِ لنین راه را برای اوج گیری فردی نظیر جوزف استالین در صحنه قدرت سیاسی شوروری هموار کرد. فردی که به زعم برخی ناظران و تحلیلگران، به نوعی الگوی ولادیمیر پوتین نیز به حساب می‌آید.


جدای از این‌ها باید توجه داشت که انجام برخی ترور‌ها خود می‌تواند موجدِ جنگ‌های خونین نیز باشد. در این رابطه نمونه‌ای مشهور نیز وجود دارد و آن ترور صدراعظم اتریش در سال ۱۹۱۴ است که خود موجب آغاز جنگ جهانی اول شد. با این حال، برخی ترور‌ها نیز خود می‌توانند موجب خاتمه دادن به جنگ‌ها شوند. تردیدی نیست که اگر هیتلر در جریان دو حادثه سوقصد به وی در سال‌های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۴ جان سالم به در نمی‌برد و کشته می‌شد، بدون تردید جنگ جهانی دوم به مراتب زودتر خاتمه می‌یافت و جان میلیون‌ها انسانِ بیگناه نیز نجات پیدا می‌کرد.


در این راستا یک نمونه مشابه دیگر نیز که بویژه با شرایط کنونی روسیه تا حدی سازگارتر هم هست وجود دارد و آن ترور "تزار پل اول" در کلیسای سنت میشل در سنت پیترزبورگ در ماه مارس سال ۱۸۰۱ است. همچون پوتین، این تزار قدرتمند و تنها، عملا افراد و مجامع نظامی و مقام‌های دولتی نزدیک به خود را با تصمیمات خاصش در عرصه سیاست خارجی، از خودش بیگانه و دور کرده بود. این نارضایتی آن‌ها از تزار روس موجب شد تا آن‌ها علیه وی توطئه کنند و با ورود به محل سکونت او و در نهایت خفه کردنش، به زندگی وی خاتمه دهند. فرزند تزار پل اول ("الکساندر اول") جایگزین وی شد. او همان کسی بود که به اتحاد تزار پل با ناپلئون بناپارت خاتمه داد و عملا زمینه را برای سقوط امپراطوری تهاجمی و خشمگین وی در فرانسه فراهم ساخت.


از این رو، این سوال مطرح می‌شود که آیا اگر ژنرال‌های نظامی و افراد بله‌قربان‌گویی که در اطراف پوتین وجود دارند، بواسطه روند هرج و مرج گونه‌ای که شاید به دلیل جنگ اوکراین ایجاد شود و در عین حال واکنش‌های جهانی به این مساله، با احساس خطر رو به رو شوند، امکان دارد که رویه‌ای نظیر آنچه در تاریخ در مورد سرنوشت "تزار پل" و یا "بریا" شاهد بودیم را بار دیگر در تاریخ مدرن روسیه عملیاتی کنند و رئیس خود را بواسطه ترورِ وی از کار برکنار کنند یا خیر؟

 

البته که در این مسیر برخی استدلال می‌کنند با توجه به دشمنی‌هایی که شاید برخی از دوستان سابق و امروز پوتین در قدرت با وی دارند (به دلیل رویه‌های خاص پوتین در قبال خود)، این شانس کاملا وجود دارد که فرد و یا جمعی در بحبوحه بحران اوکراین تصمیم بگیرند تا اقدام به حذف فیزیکی پوتین کنند. درواقع، برای آن‌ها جنگ اوکراین خود، یک فرصت است.


پوتین زمانی به یک خبرنگار در گفتگویی ویدئویی گفت که وی درسی ارزشمند را در مورد قدرت در دوران جوانی خود و زمانی که یک موش را در آپارتمان محل سکونتش به دام انداخته، فراگرفته است. وی گفت: "آن موش به جای اینکه تسلیم شود، به سمت من حمله کرد. " اکنون باید گفت که افرادی که در کاخ کرملین حضور دارند و جزو حلقه نزدیک به پوتین نیز هستند، به نوعی در وضعیت همان موش هستند و باید درس‌هایی که فراگرفته‌اند را به خوبی اجرایی کنند.»

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین